صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ا" - لغت نامه دهخدا
ابله
ابله براوردن
ابله بغدادی
ابله دار
ابله رو
ابله رویی
ابله فریبی
ابله مرغان
ابله ناک
ابله نشان
ابله نشان شدن
ابله ٔ فرنگ
ابله ٔ چشم
ابله ٔ گاوی
ابله ٔ گوسفند
ابله کردن
ابله کوب
ابله کوبی
ابله گون
ابله گونه
ابلهی
ابلوج
ابلونیوس
ابلونیوس اسکندر
ابلونیوس اسکندرانی
ابلونیوس رودسی
ابلوک
ابلک
ابلگ
ابلی
ابلیجاج
ابلیخن
ابلیز
ابلیس
ابلیل
ابلیلاج
ابلیم
ابلین
ابلینس النجار
ابلیه
ابلیو
ابم کماجی
ابمال واره
ابمشک
ابن
ابن آجروم
ابن آدم
ابن آدمی
بیشتر