ابه ٔ موسی خان

ابه چاروا

ابها

ابهاء

ابهات

ابهاج

ابهار

ابهاص

ابهاض

ابهال

<hr> مترادف ابهام : آمیختگی، پیچش، پیچیدگی، تاریکی، تعقید، تیرگی، شبهه، عدم صراحت <hr> متضاد ابهام : آشکاری، وضوح <hr> برابر پارسی : گنگی، پوشیده، پیچیدگی، پیچیده کردن، سربستگی

مترادف ابهام : آمیختگی، پیچش، پیچیدگی، تاریکی، تعقید، تیرگی، شبهه، عدم صراحت متضاد ابهام : آشکاری، وضوح برابر پارسی : گنگی، پوشیده، پیچیدگی، پیچیده کردن، سربستگی

ابهام

<hr> مترادف ابهت : اهمیت، بزرگی، جبروت، جلال، سطوت، شکوه، صولت، عظمت، فره، وقار <hr> برابر پارسی : شکوه

مترادف ابهت : اهمیت، بزرگی، جبروت، جلال، سطوت، شکوه، صولت، عظمت، فره، وقار برابر پارسی : شکوه

ابهت

ابهج

ابهر

ابهر شهر

ابهران

ابهررود

ابهرشهر

ابهری

ابهل

ابهل هندی

ابهم

ابهول

ابهی

ابهیرار

<hr> برابر پارسی : پدر، بابا، پاپا

برابر پارسی : پدر، بابا، پاپا

ابو

ابو ابراهیم

ابو اخزم طائی

ابو ادراس

ابو ادراص

ابو ادریس

ابو ادهم کلابی

ابو اعمی

ابو الخصیب

ابو الفتوح

ابو امامه

ابو اناس

ابو اهاب

ابو اکیدر

ابو ایاس

ابو بحر

ابو بحیر

ابو برائل

ابو براقش

ابو بردعه

ابو برده

ابو برزام

ابو بصره

لغت نامه دهخدا

واژه های حرف "ا" - لغت نامه دهخدا