صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "خ" - لغت نامه دهخدا
خاک کشی کردن
خاک کشیدن
خاک کندن
خاک گران
خاک گشتن
خاک گل کردن
خاک گور
خاک گون
خاک گیاهی
خاک گیر
خاک یرد
خاکان
خاکبادک
خاکباز
خاکبازی
خاکبوس
خاکبوسی
خاکبیز
خاکبیزی
خاکدان
خاکدان دیر
خاکدان دیو
خاکدان غرور
خاکدان کهن
خاکروبه
خاکروبه ای
خاکروبه بر
خاکروبه دان
خاکروبه کش
خاکروبه کشی
خاکروبه کشی کرد
خاکروبه کشی کردن
خاکروبه کشیدن
خاکروبی
خاکریز
خاکسار
خاکسارانه
خاکساری
خاکسان
خاکسای
خاکستر
خاکستر دله
خاکستر رنگ
خاکستر گون
خاکستر گونی
خاکستردله
خاکستررنگ
خاکسترمال کردن
بیشتر