طبقات عالم مثا

طبقات عالم مثال

طبقات عین

طبقات نژادی

طبقاماون

طبقدار

طبقری

طبقلو

<hr> مترادف طبقه : اشکوبه، اشکوب، خن، رده، زمره، صف، کلاس، گونه، رسته، سنخ، صنف، فرقه، گروه، پوسته، چینه، قشر، لایه، مرتبت، مرتبه، پایه، درجه، دستگاه موسیقی <hr> برابر پارسی : لایه، رده، اشکوب، رسته، آشکوب

مترادف طبقه : اشکوبه، اشکوب، خن، رده، زمره، صف، کلاس، گونه، رسته، سنخ، صنف، فرقه، گروه، پوسته، چینه، قشر، لایه، مرتبت، مرتبه، پایه، درجه، دستگاه موسیقی برابر پارسی : لایه، رده، اشکوب، رسته، آشکوب

طبقه

<hr> مترادف طبقه بندی : دسته بندی، رده بندی، کلاسمان، کلاسه، گروه بندی، طبقه سازی <hr> برابر پارسی : دسته بندی، رده بندی

مترادف طبقه بندی : دسته بندی، رده بندی، کلاسمان، کلاسه، گروه بندی، طبقه سازی برابر پارسی : دسته بندی، رده بندی

طبقه بندی

طبقه ده

طبقه ٔ ترانزیتوا

طبقه ٔ ترانزیتوار

طبقه ٔ حاکمه

طبقه ٔ سافله

طبقه ٔ سوبروفلود

طبقه ٔ سوبروفلودرمی

طبقه ٔ طولی

طبقه ٔ عرضی

طبقه ٔ غذائی

طبقه ٔ مقاوم

طبقه ٔ مولد خارج

طبقه ٔ مولد خارجی

طبقه ٔ مولد داخل

طبقه ٔ مولد داخلی

طبقه ٔ مولد ریشه

طبقه ٔ مولد ریشه های فرعی

طبقه ٔ موهای کش

طبقه ٔ موهای کشنده

طبقه ٔ چوب پنبه

طبقه ٔ چوب پنبه ای

طبقه کلا

طبقچه

طبقگران

طبقی

<hr> مترادف طبل : دمامه، دهل، کوس، نقاره <hr> برابر پارسی : دهل، کوس، تبیره

مترادف طبل : دمامه، دهل، کوس، نقاره برابر پارسی : دهل، کوس، تبیره

طبل

طبل خانه

<hr> مترادف طبل خوار : پرخور، شکم باره، شکم خواره، شکمو، مفت خور

مترادف طبل خوار : پرخور، شکم باره، شکم خواره، شکمو، مفت خور

طبل خوار

طبل خواری

طبل خوردن

<hr> مترادف طبل زدن : طبل نواختن، دهل زدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبل کوبیدن

مترادف طبل زدن : طبل نواختن، دهل زدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبل کوبیدن

واژه های حرف "ط" - لغت نامه دهخدا