صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ق" - لغت نامه دهخدا
قابلمه
قابلمه ای
قابلمه پز
قابلمه پزی
قابلمه کاری کرد
قابلمه کاری کردن
قابله
قابلگی
قابلی
قابلیت
قابلیت احتراق
قابلیت ارتجاع
قابلیت امتداد
قابلیت انبساط
قابلیت انحلال
قابلیت انعطاف
قابلیت انعکاس
قابلیت انقباض
قابلیت تبدیل
قابلیت تراکم
قابلیت تقسیم
قابلیت تکاثف
قابلیت حرکت
قابلیت داشتن
قابلیت قابل
قابلیت قسمت
قابلیت نفوذ
قابه
قابو
قابو پرست
قابو یافتن
قابودی
قابور
قابوس
قابوس نامه
قابوسنامه
قابوسی
قابوق
قابول
قابولا
قابولاد
قابون
قابوپرست
قابوک
قابک پا
قابی
قابیاء
قابیل
بیشتر