صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ن" - لغت نامه دهخدا
نسب پذیر
نسب پذیری
نسبت
نسبت حکمیه
نسبت دادن
نسبت داشتن
نسبت پذیر
نسبت کردن
نسبتی
نسبتی عراقی
نسبتی مشهدی
نسبه
نسبهً
نسبو
نسبوت
نسبی
نسبیت
نسبیل
نسبیه
نستاک
نستدن
نستر
نستردن
نسترن
نسترون
نستعلیق
نستعلیق حرف زد
نستعلیق حرف زدن
نستعلیق گوی
نستق
نستم
نستهن
نستودن
نستودنی
نستور
نستوه
نستوهی
نستک
نستیهن
نسج
نسج العنکبوت
نسج الغیث
نسج شناس
نسج شناسی
نسج عنکبوت
نسح
نسخ
نسخت
بیشتر