دانشنامه آزاد فارسی

اربروت اعلامیه

اربری ارتور جان

اربعماه اصول

اربعون حدیثا

<hr> برابر پارسی : چله

اربعین

اربلی بهاءالدین ابوالحسن علی

اربلی یوسف

اربنس گوسمن خاکوبو

اربوتوس

اربور لوییز

اربوس

اربوس کوه

اربونه

اربونی دژ

اربوگاست

اربکان نجم الدین

اربیتال اتمی

اربیل شهر

اربیل فرمانداری

اربیلا

اربیوم

ارتا

ارتاباز

ارتابانوس

ارتاسوراس

ارتاشات

ارتاشس

ارتافرنس

ارتامانوف ها

ارتاواز

ارتاکسیاس

ارتایلان اسماعیل حکمت

ارتبازن

<hr> مترادف ارتباط : بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، دلبستگی، رابطه، ربط، سروکار، علایق، مراوده، مناسبت، وابستگی، وفاق <hr> برابر پارسی : پیوند، پیوستگی، پیوستار

مترادف ارتباط : بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، دلبستگی، رابطه، ربط، سروکار، علایق، مراوده، مناسبت، وابستگی، وفاق برابر پارسی : پیوند، پیوستگی، پیوستار

ارتباط

ارتباط با ما

<hr> برابر پارسی : پیوندها

ارتباطات

ارتباطات خط نیرو

ارتباطات راه دور

ارتباطات شهابی ـ فورانی

ارتبامه

ارتبه

<hr> مترادف ارتجاعی : کهنه گرا، متحجر، محافظه کار، نوستیز، واپسگرا <hr> متضاد ارتجاعی : متجدد، نوگرا <hr> برابر پارسی : واپسگرایانه

مترادف ارتجاعی : کهنه گرا، متحجر، محافظه کار، نوستیز، واپسگرا متضاد ارتجاعی : متجدد، نوگرا برابر پارسی : واپسگرایانه

ارتجاعی

<hr> مترادف ارتجال : بداهت، بدیهه گویی

مترادف ارتجال : بداهت، بدیهه گویی

ارتجال

<hr> مترادف ارتداد : الحاد، بیدینی، رفض، کفر، مرتدشدن <hr> برابر پارسی : گم راهی، ازدین برگشتن

مترادف ارتداد : الحاد، بیدینی، رفض، کفر، مرتدشدن برابر پارسی : گم راهی، ازدین برگشتن

واژه های حرف "ا" - دانشنامه آزاد فارسی