دانشنامه آزاد فارسی

<hr> مترادف تلبیه : لبیک گفتن، لبیک گویی

مترادف تلبیه : لبیک گفتن، لبیک گویی

تلبیه

تلخه رود

تلخیص اعمال الحساب

تلخیص المحصل

تلخیص المفتاح

تلر ادوارد

تلستو

<hr> مترادف تلسکوپ : دوربین رصدخانه، دوربین نجومی <hr> متضاد تلسکوپ : میکروسکپ، ذره بین، ریزبین <hr> برابر پارسی : فرابین

مترادف تلسکوپ : دوربین رصدخانه، دوربین نجومی متضاد تلسکوپ : میکروسکپ، ذره بین، ریزبین برابر پارسی : فرابین

تلسکوپ

تلسکوپ استرالیا

تلسکوپ اشمیت

تلسکوپ بازتابی

تلسکوپ رادیویی

تلسکوپ فروسرخ

تلسکوپ فروسرخ بریتانیا

تلسکوپ فضایی هابل

تلسکوپ فناوری جدید

تلسکوپ نیوتونی

تلسکوپ پرتو ایکس

تلسکوپ چنداینه ای

تلسکوپ کاسگرن

تلسکوپ کک

تلعکبری ابومحمد هارون بن موسی

<hr> برابر پارسی : گوشی، گوشی همراه، دورگو، دورآو

برابر پارسی : گوشی، گوشی همراه، دورگو، دورآو

تلفن

تلفن اینترنتی

تلفن بی سیم

تلفن همراه

تلفورد

تلفورد و ریکین

<hr> مترادف تلقیح : آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح، آبله کوبی، واکسیناسیون، مایه زدن، واکسن زدن، گشن دادن، گشن سازی، آبستن کردن

مترادف تلقیح : آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح، آبله کوبی، واکسیناسیون، مایه زدن، واکسن زدن، گشن دادن، گشن سازی، آبستن کردن

تلقیح

تلقیح ازمایشگاهی

تلقیح مصنوعی

<hr> مترادف تلقین : القا، فهماندن، آموختن، فرازبان دادن، یاد دادن <hr> برابر پارسی : وادار نمودن، دردهان نهادن

مترادف تلقین : القا، فهماندن، آموختن، فرازبان دادن، یاد دادن برابر پارسی : وادار نمودن، دردهان نهادن

تلقین

تلقین به خود

تلقین خوانی

تلماخوس

تلمارک

تلمان ارنست

تلمان گیورگ فیلیپ

تلماک

<hr> مترادف تلمبه : پمپ <hr> برابر پارسی : بادکار

مترادف تلمبه : پمپ برابر پارسی : بادکار

تلمبه

تلمبه گرما

تلمسان

تلمسانی شعیب

تلمسانی شمس الدین

تلمسانی عفیف الدین سلیمان

تلمود

<hr> مترادف تلمیح : استعاره، اشاره، ایما، تعریض، تمثیل، کنایه <hr> متضاد تلمیح : تصریح

مترادف تلمیح : استعاره، اشاره، ایما، تعریض، تمثیل، کنایه متضاد تلمیح : تصریح

واژه های حرف "ت" - دانشنامه آزاد فارسی