دانشنامه آزاد فارسی

خایرونیا

خایفی پرویز

خاین استان

خاین شهر

خباب بن ارت ابوعبدالله

<hr> مترادف خبازی : نانوایی، خبازخانه <hr> برابر پارسی : نانوایی

مترادف خبازی : نانوایی، خبازخانه برابر پارسی : نانوایی

خبازی

خبازی نیشابوری

<hr> مترادف خبث : بدی، بدسرشتی، بدذاتی، پلیدی، خباثت، بدطینتی، پست فطرتی، سوء، ناپاکی، کین توزی، کین خواهی، کینه ورزی، بدخواهی، پلیدخویی، دشمنی، عداوت، بدنفسی، بدنهادی <hr> برابر پارسی : بدنهادی، بدسرشت، پلیدی

مترادف خبث : بدی، بدسرشتی، بدذاتی، پلیدی، خباثت، بدطینتی، پست فطرتی، سوء، ناپاکی، کین توزی، کین خواهی، کینه ورزی، بدخواهی، پلیدخویی، دشمنی، عداوت، بدنفسی، بدنهادی برابر پارسی : بدنهادی، بدسرشت، پلیدی

خبث

<hr> مترادف خبر : آگاهی، اطلاع، نبا، اخبار، شایعه، گزارش، قضیه، روایت، مسند ، نقل، حدیث، گفتار، محمول، دست نبشته، اتفاق، حادثه، رویداد، ماجرا، نشان، اثر، رد <hr> متضاد خبر : مبتدا <hr> برابر پارسی : آگاهی، آگهی، پیام، تازه، رسیده، نوداد

مترادف خبر : آگاهی، اطلاع، نبا، اخبار، شایعه، گزارش، قضیه، روایت، مسند ، نقل، حدیث، گفتار، محمول، دست نبشته، اتفاق، حادثه، رویداد، ماجرا، نشان، اثر، رد متضاد خبر : مبتدا برابر پارسی : آگاهی، آگهی، پیام، تازه، رسیده، نوداد

خبر

خبر ورزشی

خبرنامه انجمن کتابداران ایران

خبره زاده سید علی اصغر

خبرگزاری اخلاص ترکیه

خبرگزاری اسوشیتدپرس

خبرگزاری اسپانیا

خبرگزاری المان

خبرگزاری امارات متحده عربی

خبرگزاری اناتولی

خبرگزاری انسا

خبرگزاری ایتارتاس

خبرگزاری ایرنا

خبرگزاری ایسنا

خبرگزاری اینترفاکس

خبرگزاری تاس

خبرگزاری رویترز

خبرگزاری سوریه

خبرگزاری شین هوا

خبرگزاری عربستان

خبرگزاری فرانسه

خبرگزاری مرکزی کره

خبرگزاری کویت

خبرگزاری کیودو

خبل

خبن

خبوشان

<hr> مترادف خبیر : آگاه، بصیر، خبره، سیاستمدار، کاردان، مطلع، واقف <hr> متضاد خبیر : ناآگاه <hr> برابر پارسی : کارآزموده، کاردان، آگاه

مترادف خبیر : آگاه، بصیر، خبره، سیاستمدار، کاردان، مطلع، واقف متضاد خبیر : ناآگاه برابر پارسی : کارآزموده، کاردان، آگاه

واژه های حرف "خ" - دانشنامه آزاد فارسی