دانشنامه آزاد فارسی

ماشک

ماشکیل

<hr> مترادف ماشین : ابزار، دستگاه، موتور، خودرو، کامیون، اتومبیل <hr> برابر پارسی : خودرو، ابزار

مترادف ماشین : ابزار، دستگاه، موتور، خودرو، کامیون، اتومبیل برابر پارسی : خودرو، ابزار

ماشین

ماشین ابزار

ماشین اسبی

ماشین انگاری

ماشین باریکه نوترونی

ماشین بخار

<hr> برابر پارسی : نبشت کار

ماشین تحریر

ماشین تحلیلی

ماشین تراش

ماشین تونل کن

ماشین خامه گیری

ماشین خودکار

ماشین درو

ماشین دودی

ماشین سازی اراک شرکت

ماشین سازی تبریز باشگاه

ماشین سازی تبریز کارخانه

ماشین سواری

ماشین شیردوشی

ماشین علف چین

ماشین فوردرینیر

ماشین های تجاری بین المللی شرکت

ماشین های متناهی

ماشین پنبه پاک کنی

ماشین چمن زن

ماشینی کردن

<hr> مترادف ماضی : قبل، گذشته، زمان گذشته، پیشین، سابق، ماضیه، طی شده، سپری شده <hr> برابر پارسی : گذشته، پارینه، سپری شده

مترادف ماضی : قبل، گذشته، زمان گذشته، پیشین، سابق، ماضیه، طی شده، سپری شده برابر پارسی : گذشته، پارینه، سپری شده

ماضی

ماعون سوره

ماغوط محمد

مافروخی اصفهانی

مافی

مافی حسین قلی خان

مافی رضا

مافی مهدی

مافیا

مافیی شیپیونه

<hr> مترادف مال : بازگشت، مرجع، محل بازگشت، عاقبت، فرجام، سرانجام، پایان، نتیجه | تمکن، تمول، ثروت، خواسته، دارایی، مایملک، مکنت، ملک، نعمت، نوا، هستی، جنس، کالا، متاع، پول، وجه، سرمایه، طرفه، دندان گیر، باب دندان، درخورتوجه، اهل، شهروند، احشام، حیوان، دواب، آن، متعلق به <hr> برابر پارسی : فرجام، داشته، دارایی، داراک، توان، بازگشت، از آنِ

مترادف مال : بازگشت، مرجع، محل بازگشت، عاقبت، فرجام، سرانجام، پایان، نتیجه | تمکن، تمول، ثروت، خواسته، دارایی، مایملک، مکنت، ملک، نعمت، نوا، هستی، جنس، کالا، متاع، پول، وجه، سرمایه، طرفه، دندان گیر، باب دندان، درخورتوجه، اهل، شهروند، احشام، حیوان، دواب، آن، متعلق به برابر پارسی : فرجام، داشته، دارای

مال

مال خلیفه

مال لویی

مال میر محله

مالابار ساحل

مالابو

مالابون

مالاتستا انریکو

مالارمه استفان

<hr> مترادف مالاریا : نوبه، تب لرز، تب لرزه، تب نوبه <hr> برابر پارسی : تب لرز

مترادف مالاریا : نوبه، تب لرز، تب لرزه، تب نوبه برابر پارسی : تب لرز

مالاریا

واژه های حرف "م" - دانشنامه آزاد فارسی