دانشنامه آزاد فارسی

نمور لویی شارل فیلیپ

نمونه ادبیات تاجیک

نمونه برداری پرزهای جفت

نمونه گیری

نمونه گیری دیجیتالی

نمک

نمک استشمامی

نمک اسیدی

نمک اپسم

نمک ترکی

نمک جزیره

نمک درمانی

نمک رست

نمک روشل

نمک زدایی

نمک سود کردن

<hr> برابر پارسی : نمک خوراکی

برابر پارسی : نمک خوراکی

نمک طعام

نمک فرار

نمک فرنگی

نمک کانی

نمک کوثر

نمک گلاوبر

<hr> مترادف نمکزار : نمکسار، نمکستان، نمک لاخ، نمک لان، شوره زار، کویر، لم یزرع

مترادف نمکزار : نمکسار، نمکستان، نمک لاخ، نمک لان، شوره زار، کویر، لم یزرع

نمکزار

نمیا

نمیا شیر

نمیری

نمیری جعفر

نمین شهر

نمین شهرستان

ننا ژاکوب

ننتویچ

ننس

ننه دلاور و فرزندانش

ننه غازه

ننور

ننگرهار

ننی پیترو

ننیوس

نه سپهر

نه میشل

نه وین

نه گانه ها

<hr> مترادف نهاد : اداره، بنیاد، سازمان، موسسه، اساس، پایه، آفرینش، خلقت، فطرت، طینت، جبلت، جوهره، خمیره، باطن، درون، ذات، ضمیر، سرشت، طبع، طبیعت، عریکه، غریزه، مزاج، سجیه، سیرت، منش، رسم، سنت، وضع، هیئت، ترتیب، قرار، قرارداد، مواضعه، ادا، پرداخت، تادیه، گزارش

مترادف نهاد : اداره، بنیاد، سازمان، موسسه، اساس، پایه، آفرینش، خلقت، فطرت، طینت، جبلت، جوهره، خمیره، باطن، درون، ذات، ضمیر، سرشت، طبع، طبیعت، عریکه، غریزه، مزاج، سجیه، سیرت، منش، رسم، سنت، وضع، هیئت، ترتیب، قرار، قرارداد، مواضعه، ادا، پرداخت، تادیه، گزارش

نهاد

نهارخوران

<hr> مترادف نهان : باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته <hr> متضاد نهان : آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا

مترادف نهان : باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته متضاد نهان : آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا

نهان

نهان بیضگی

نهان بینی

نهان دانه

واژه های حرف "ن" - دانشنامه آزاد فارسی