دانشنامه آزاد فارسی

پرانا

<hr> مترادف پرانتز : قوسین، کمانک، هلالین <hr> برابر پارسی : ماهک، کمانک

مترادف پرانتز : قوسین، کمانک، هلالین برابر پارسی : ماهک، کمانک

پرانتز

پرانتل لودویگ

پرانه

پراها

پراو رشته کوه

پراودا

پراویدنس

پراچی

پراک

پراکتر برایان والر

پراکریت

پراکسیتلس

پراکسید هیدروژن

پراکسیس

<hr> مترادف پراکنده : پاشیده، پخش، پخش وپلا، ولو، پریشان، متشتت، متفرق، نابسامان، نامضبوط، نامنظم، منثور، متواری، تارومار، متلاشی، شایع، منتشر، تنک، جدا، رها، منفک <hr> متضاد پراکنده : مجموع

مترادف پراکنده : پاشیده، پخش، پخش وپلا، ولو، پریشان، متشتت، متفرق، نابسامان، نامضبوط، نامنظم، منثور، متواری، تارومار، متلاشی، شایع، منتشر، تنک، جدا، رها، منفک متضاد پراکنده : مجموع

پراکنده

<hr> مترادف پراکندگی : افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه، افشان، نثار، انفکاک، پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی، نابسامانی، انتشار، شیوع، پخش، تواری <hr> متضاد پراکندگی : جمعیت

مترادف پراکندگی : افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه، افشان، نثار، انفکاک، پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی، نابسامانی، انتشار، شیوع، پخش، تواری متضاد پراکندگی : جمعیت

پراکندگی

پراکندگی کامپتون

پراکنش

پراکنش نمودار

پراگ

پراگ حلقه زبان شناسی

پراگری

<hr> برابر پارسی : کارکردگرایی

برابر پارسی : کارکردگرایی

پراگماتیسم

پرایا

پرایتور

پرایتوری گارد

پراید جیمز

پراید سر تامس

پرایر ریچارد

پرایس جاناتان

پرایس جورج

پرایس دیوید

پرایس لیونتاین

پرایس وینسنت

پربند

پربورات

پرت ادوین جان

پرت سعید

پرت شهر

پرت و کینراس

پرتاب نیزه

پرتاب وزنه

پرتاب چکش

پرتاب کنده

پرتابه

پرتابی رشته های

پرتاران

واژه های حرف "پ" - دانشنامه آزاد فارسی