فرهنگ عمید

میلادی

میلامیل

میلان

میلاو

میلاویه

<hr> مترادف میله : مفتول

میله

<hr> مترادف میلی متر : یک هزارم متر | یک هزارم متر

مترادف میلی متر : یک هزارم متر | یک هزارم متر

میلی متر

<hr> مترادف میلی گرم : یک هزارم گرم | یک هزارم گرم

مترادف میلی گرم : یک هزارم گرم | یک هزارم گرم

میلی گرم

<hr> مترادف میلیارد : هزارمیلیون

مترادف میلیارد : هزارمیلیون

میلیارد

<hr> مترادف میلیاردر : بسیارثروتمند، دارنده یک میلیارد

مترادف میلیاردر : بسیارثروتمند، دارنده یک میلیارد

میلیاردر

<hr> مترادف میلیتاریسم : نظامی گرایی، گرایش سلطه نظامیان، سیاست سلطه نظامیان، نظامیگری، ارتش سالاری، جنگ طلبی

مترادف میلیتاریسم : نظامی گرایی، گرایش سلطه نظامیان، سیاست سلطه نظامیان، نظامیگری، ارتش سالاری، جنگ طلبی

میلیتاریسم

<hr> مترادف میلیون : هزارهزار

مترادف میلیون : هزارهزار

میلیون

<hr> مترادف میلیونر : ثروتمند، دارنده یک میلیون

مترادف میلیونر : ثروتمند، دارنده یک میلیون

میلیونر

میم

<hr> مترادف میمنت : خجستگی، فرخندگی، مبارکی، یمن <hr> متضاد میمنت : نحوست <hr> برابر پارسی : شگون، فرخندگی، فرخی، خجستگی، همایونی

مترادف میمنت : خجستگی، فرخندگی، مبارکی، یمن متضاد میمنت : نحوست برابر پارسی : شگون، فرخندگی، فرخی، خجستگی، همایونی

میمنت

<hr> مترادف میمنه : جناح راست، قلب، مقدمه <hr> متضاد میمنه : میسره

مترادف میمنه : جناح راست، قلب، مقدمه متضاد میمنه : میسره

میمنه

<hr> مترادف میمون : باشگون، خجسته، خجسته پی، خوش شگون، خوش قدم، سعد، فرخ، فرخنده، مبارک، مبارک پی، مسعود، نیک پی، همایون ، بوزینه، حمدونه، چز <hr> متضاد میمون : بدشگون، بدیمن <hr> برابر پارسی : خجسته، همایون

مترادف میمون : باشگون، خجسته، خجسته پی، خوش شگون، خوش قدم، سعد، فرخ، فرخنده، مبارک، مبارک پی، مسعود، نیک پی، همایون ، بوزینه، حمدونه، چز متضاد میمون : بدشگون، بدیمن برابر پارسی : خجسته، همایون

میمون

میمیک

<hr> مترادف مین : خمپاره، ماده منفجره کاشته شده درزمین

مترادف مین : خمپاره، ماده منفجره کاشته شده درزمین

مین

مین باشی

<hr> مترادف مینا : آبگینه، شیشه، جام، جام می، لایه خارجی دندان، ترکیبی ازلاجورد و طلا، لعاب مخصوص، لعاب شیشه ای، شیشه شراب

مترادف مینا : آبگینه، شیشه، جام، جام می، لایه خارجی دندان، ترکیبی ازلاجورد و طلا، لعاب مخصوص، لعاب شیشه ای، شیشه شراب

مینا

<hr> مترادف میناکار : میناساز، میناگر

مترادف میناکار : میناساز، میناگر

میناکار

میناکاری

<hr> مترادف مینو : ارم، بهشت، پردیس، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، نعیم | دارایی، مال، رفاه، لذت، نعمت نغز، پاکیزه، خوب، خوش، دلکش، شیرین، مستحسن <hr> متضاد مینو : جحیم، دوزخ |

مترادف مینو : ارم، بهشت، پردیس، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، نعیم | دارایی، مال، رفاه، لذت، نعمت نغز، پاکیزه، خوب، خوش، دلکش، شیرین، مستحسن متضاد مینو : جحیم، دوزخ |

مینو

<hr> مترادف مینوت : پیش نویس، چرک نویس <hr> متضاد مینوت : پاک نویس

مترادف مینوت : پیش نویس، چرک نویس متضاد مینوت : پاک نویس

مینوت

مینوی

<hr> مترادف مینیاتور : نقاشی سنتی مشرق زمین <hr> برابر پارسی : ریزنگاره

مترادف مینیاتور : نقاشی سنتی مشرق زمین برابر پارسی : ریزنگاره

مینیاتور

<hr> مترادف مینیاتوریست : نگارگر، مینیاتورکار <hr> برابر پارسی : ریزنگارنده

مترادف مینیاتوریست : نگارگر، مینیاتورکار برابر پارسی : ریزنگارنده

مینیاتوریست

<hr> مترادف مینیمم : حداقل <hr> متضاد مینیمم : ماکزیمم، حداکثر <hr> برابر پارسی : کمینه

مترادف مینیمم : حداقل متضاد مینیمم : ماکزیمم، حداکثر برابر پارسی : کمینه

مینیمم

<hr> مترادف میهمان : ضیف، مهمان <hr> متضاد میهمان : میزبان

مترادف میهمان : ضیف، مهمان متضاد میهمان : میزبان

میهمان

<hr> مترادف میهن : زادبوم، زادگاه، مسقطالراس، موطن، مولد، وطن

مترادف میهن : زادبوم، زادگاه، مسقطالراس، موطن، مولد، وطن

میهن

<hr> مترادف میهن پرست : وطن پرست، وطن خواه، وطن دوست <hr> متضاد میهن پرست : میهن فروش

مترادف میهن پرست : وطن پرست، وطن خواه، وطن دوست متضاد میهن پرست : میهن فروش

میهن پرست

میوسن

میومیو

<hr> مترادف میوه : بار، بر، ثمر، فاکهه، محصول، ثمره، حاصل، نتیجه

مترادف میوه : بار، بر، ثمر، فاکهه، محصول، ثمره، حاصل، نتیجه

میوه

<hr> مترادف میوه دار : باثمر، بارآور، بارور، مثمر <hr> متضاد میوه دار : بی ثمر

مترادف میوه دار : باثمر، بارآور، بارور، مثمر متضاد میوه دار : بی ثمر

میوه دار

میوه ستان

میوه نیام

<hr> مترادف میوپ : نزدیک بین <hr> متضاد میوپ : دوربین، آستیگمات

مترادف میوپ : نزدیک بین متضاد میوپ : دوربین، آستیگمات

میوپ

میوگراف

میکا

میکادو

<hr> مترادف میکده : خرابات، خمخانه، رسومات، شرابخانه، میخانه

مترادف میکده : خرابات، خمخانه، رسومات، شرابخانه، میخانه

واژه های حرف "م" - فرهنگ عمید