فرهنگستان زبان و ادب

بردار انتقال

بردار باد

بردار حرکت ابر

بردار راداری

بردار زمان گونه

بردار فضاگونه

بردار محوری

بردار میدان الکتریکی

بردار و بچسبان

بردار کیو

بردار گرانی

بردارنگاری قلب

بردارهای متعامد

بردارهای پادموازی

بردارهای یکامتعامد

برداری سازی

<hr> مترادف برداشت : استنباط، استنتاج، بازیافت، تلقی، درک، دریافت، جمع آوری، حاصل، حاصل برداری، محصول برداری ، بهره برداری کردن، ضبط، اخذ، بازستانی، دریافت ، بردباری، تحمل، صبر <hr> متضاد برداشت : کاشت، داشت، پرداخت، نابرداری، بی تابی

مترادف برداشت : استنباط، استنتاج، بازیافت، تلقی، درک، دریافت، جمع آوری، حاصل، حاصل برداری، محصول برداری ، بهره برداری کردن، ضبط، اخذ، بازستانی، دریافت ، بردباری، تحمل، صبر متضاد برداشت : کاشت، داشت، پرداخت، نابرداری، بی تابی

برداشت

برداشت اب زیرزمینی

برداشت الکترومغناطیسی

برداشت امتدادی

برداشت بازتابی

برداشت بازنگری

برداشت بالاچاهی

برداشت بلند

برداشت تفصیلی

برداشت تکمیلی

برداشت خاک نباتی

برداشت درجه یک

برداشت درون چاهی

برداشت دستی

برداشت ردی

برداشت روستایی

برداشت ساخته ها

برداشت شناسایی

برداشت شهرساختی

برداشت شهرسازی

برداشت شهری

برداشت عکسی

برداشت قضایی

برداشت لرزه ای

برداشت لرزه ای زیرگذری

برداشت لرزه ای کمانی

برداشت مجاز

برداشت معیار

برداشت مغناطیسی

برداشت مقدماتی

برداشت نیمه شهری

برداشت هوایی

واژه های حرف "ب" - فرهنگستان زبان و ادب