فرهنگستان زبان و ادب

تعریف عملیاتی

تعریف گستره

<hr> مترادف تعریق : خوی کردن، عرق کردن، عرق ریزی، مخلوط کردن آب، شراب

مترادف تعریق : خوی کردن، عرق کردن، عرق ریزی، مخلوط کردن آب، شراب

تعریق

تعریق محسوس

تعریق نامحسوس

تعطیل رسمی

<hr> برابر پارسی : روزهای آسودگی، آسودگی، فرویش ها، کارآزادی، کاربستگی

برابر پارسی : روزهای آسودگی، آسودگی، فرویش ها، کارآزادی، کاربستگی

تعطیلات

تعطیلات اصلی

تعطیلات بهاره

تعطیلات طولانی

تعطیلات فرعی

تعطیلات پرماجرا

تعطیلات کوتاه

تعطیلات کوششی

<hr> مترادف تعقیب : پی گیری، پیرو، تعاقب، دنباله روی، دنباله گیری، دنبال کردن، پی گرفتن <hr> برابر پارسی : پیگرد، دنبال کردن، پیگیری، پی جویی، پی گیری، دنبال

مترادف تعقیب : پی گیری، پیرو، تعاقب، دنباله روی، دنباله گیری، دنبال کردن، پی گرفتن برابر پارسی : پیگرد، دنبال کردن، پیگیری، پی جویی، پی گیری، دنبال

تعقیب

تعقیب راداری پرواز

<hr> مترادف تعلیق : آویختگی، آویزش، تأخیر، معلق، آویختن، تحشیه، تعلیقه، تکلمه، حاشیه، معلق کردن، فروهشتن <hr> برابر پارسی : برکنارکردن، آویختن

مترادف تعلیق : آویختگی، آویزش، تأخیر، معلق، آویختن، تحشیه، تعلیقه، تکلمه، حاشیه، معلق کردن، فروهشتن برابر پارسی : برکنارکردن، آویختن

تعلیق

تعلیق اکوستیکی

تعلیق زنجیره ای

تعلیق مضاعف

تعلیق ناباوری

تعلیقه

تعلیقه ـ نامیزه

تعمیر اساسی

تعمیر جزئی

تعمیر سطحی

تعمیر سوراخ منجید

تعمیر عمقی

تعمیر نیمه عمقی

تعمیرازمایی

تعمیرگاه صحرایی

<hr> مترادف تعمیم : شمول، عمومیت، فراگیر، کلیت تخصیص ، فراگیر کردن، عمومیت دادن <hr> متضاد تعمیم : تجوید، تخصیص

مترادف تعمیم : شمول، عمومیت، فراگیر، کلیت تخصیص ، فراگیر کردن، عمومیت دادن متضاد تعمیم : تجوید، تخصیص

تعمیم

تعمیم پاسخ

تعهد خدمات عام

تعویض در محل

تعیین جنسیت

تعیین محصول

تعیین مقدار

تعیین مقدار زیستی

تعیین مقدار مصرف

تعیین هدف

تعیین واشد

<hr> مترادف تعیین کننده : مهم، اساسی، نقش پرداز

واژه های حرف "ت" - فرهنگستان زبان و ادب