فرهنگستان زبان و ادب

<hr> مترادف تپ : بی قراری، اضطراب، ناآرامی، بی آرامی، تالاپ

مترادف تپ : بی قراری، اضطراب، ناآرامی، بی آرامی، تالاپ

تپ

تپ اختر

تپ افزایی

تپ جت

تپ حباب

تپ ساز

تپ همگاهی

تپش های الکترومغناطیسی

تپه ماهور

تپۀ اب سنگی

تپۀ تقسیم

تپۀ رودپیچی

تپۀ شنی

تپۀ مغاکی

<hr> مترادف تک : تنها، طاق، فرد، منفرد، یگانه ، عزب، مجرد، تاخت، تک، تهاجم، حمله، هجوم، یورش ، دو، دویدن، بی نظیر، بی مثل، بی همال، بی مانند، فرید، وحید، ته، قعر، اندک، قلیل، کم <hr> متضاد تک : جفت، زوج، پاتک، دفاع

مترادف تک : تنها، طاق، فرد، منفرد، یگانه ، عزب، مجرد، تاخت، تک، تهاجم، حمله، هجوم، یورش ، دو، دویدن، بی نظیر، بی مثل، بی همال، بی مانند، فرید، وحید، ته، قعر، اندک، قلیل، کم متضاد تک : جفت، زوج، پاتک، دفاع

تک

تک ارزی

تک از پشت

تک اسکی

تک اشکوبه

تک اطلاعاتی

تک الی پرورد

تک الی پروردگی

تک اندازه

تک اندام فلج

تک اندام فلجی

تک ایذایی

تک بار

تک باله

تک بویۀ مهار

تک تاژک

تک تحریک امیز

تک جلوه

تک جمله ای

تک خوان

تک خوانی

تک رخی

تک رنگ بین

تک رنگ بینی

تک روشنی

تک روشنی چندصدا

تک روشنی یک صدا

تک روی

تک زاد

تک زادویسان

تک زن

تک سالار

تک سالارگرا

تک سالاری

واژه های حرف "ت" - فرهنگستان زبان و ادب