فرهنگستان زبان و ادب

جذبیده

جراح دهان و فک و صورت

جراحی ارتافکی

جراحی دهان و فک و صورت

جراحی فک و صورت

جرایم اخلاقی

جرایم سنگین وسبک

جرایم یخچالی

جرثقیل بارگنج بر

جرثقیل داربری

جرثقیل دروازه ای

جرثقیل دوپایه بلند

جرثقیل ریلی

جرثقیل سیار

جرثقیل شناور

جرثقیل قلاب دار

جرثقیل پایه بلند

جرثقیل کاسچنگی

<hr> مترادف جرقه : اخگر، بارقه، برق، شراره، شرار، شرر، شعله <hr> برابر پارسی : اخگر، ریزه آتش، خوارگ

مترادف جرقه : اخگر، بارقه، برق، شراره، شرار، شرر، شعله برابر پارسی : اخگر، ریزه آتش، خوارگ

جرقه

<hr> مترادف جرم : اثم، بزه، تقصیر، جسم، جنایت، جنحه، حرج، خطا، خلاف، گناه، معصیت | جسم، ماده، رسوب، آلودگی، چرک، میکرب، شیره <hr> برابر پارسی : گناه، بزه، لغزش، زنگ، بزهکاری، چگالی، غند، لرد | ( جُرم ) گناه، بزه

مترادف جرم : اثم، بزه، تقصیر، جسم، جنایت، جنحه، حرج، خطا، خلاف، گناه، معصیت | جسم، ماده، رسوب، آلودگی، چرک، میکرب، شیره برابر پارسی : گناه، بزه، لغزش، زنگ، بزهکاری، چگالی، غند، لرد | ( جُرم ) گناه، بزه

جرم

جرم ابربحرانی

جرم استردادی

جرم با سبق تصمیم

جرم بحرانی

جرم بدون قربانی

جرم بندی

جرم ترامرزی

جرم تعزیری

جرم جعل وتزویر رایانه ای

جرم حدی

جرم خدمه

جرم خشن

جرم دندان

جرم رایانه ای

جرم زدایی با حمام نمک

جرم زیربحرانی

جرم زیرلثه ای

جرم سازمان یافته

جرم سنگین

جرم سکون

جرم سیاسی

جرم شخص حقوقی

جرم شغلی

جرم شنیع

جرم صحنه ساختی

جرم علیه اموال

جرم فناورانه

جرم قانونی

واژه های حرف "ج" - فرهنگستان زبان و ادب