فرهنگستان زبان و ادب

دورخی

دورریز

دورریز سوختنی

دورریزسوخت

دورریزش دارو

دورریزی سوخت

دورسیر

دورفروشی

<hr> مترادف دورنما : افق، چشم انداز، منظر، منظره

مترادف دورنما : افق، چشم انداز، منظر، منظره

دورنما

دورنگ بین

دورنگ بینی

دورنگار

دورنگاری

<hr> مترادف دوره : دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام، دنیا، روزگار، مرور، دور، محیط، سیر، گردش، احاطه <hr> برابر پارسی : چرخه

مترادف دوره : دوران، زمانه، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، وقت، هنگام، دنیا، روزگار، مرور، دور، محیط، سیر، گردش، احاطه برابر پارسی : چرخه

دوره

دوره بندی

دوره های فترت

دورورزی

دورپاس

دورپایش

دورکاری

دورکاوی

دورکرد

دورکن

دورگردی

دورگشته

<hr> مترادف دورگه : اکدش، دونژاده، خشن، کلفت

مترادف دورگه : اکدش، دونژاده، خشن، کلفت

دورگه

دورگه ای

دورگه ساختن

دورگه سازی

دورگه سازی دنا ـ دنا

دورگه سازی دنا ـ رنا

دورگه سازی رنا ـ رنا

دورگه سازی هم پوشان

دورگه شدن

دورگه شدگی دنا ـ دنا

دورگه شدگی دنا ـ رنا

دورگه شدگی رنا ـ رنا

دورگگی

دورگۀ بین گونه ای

دورگۀ دنا ـ رنا

دورگۀ ساده

دورگۀ مرکب

دورۀ ارتعاش

دورۀ اشور میانه

دورۀ اشور نو

دورۀ اشور کهن

دورۀ اغاز سلسله ها

دورۀ اغاز عیلامی

واژه های حرف "د" - فرهنگستان زبان و ادب