فرهنگستان زبان و ادب

رستوران دار

رستوران سطح بالا

رستوران سیگارممنوع

رستوران غذاهای فوری

رستوران قومی

رستوران ممتاز

رستوران موضوعی

رستوران کارکنان

رستوران گردان

رستۀ ابلی

رستۀ جمعی

رستۀ حاصل ضرب

رستۀ دوگان

<hr> مترادف رسد : جوخه، دسته، گروه، بهره، حصه

مترادف رسد : جوخه، دسته، گروه، بهره، حصه

رسد

<hr> مترادف رسن : بند، پالهنگ، ریسمان، طناب، مقود، افسار، زمام، لجام، لگام <hr> برابر پارسی : ریسمان، پال، بند، ریجه

مترادف رسن : بند، پالهنگ، ریسمان، طناب، مقود، افسار، زمام، لجام، لگام برابر پارسی : ریسمان، پال، بند، ریجه

رسن

رسه

<hr> مترادف رسوب : بقایا، تفاله، ته نشست، ته نشین، جرم، درد، لای، لرد <hr> برابر پارسی : ته نشست، ته نشین، ته نشینی، درد، لای، لرد

مترادف رسوب : بقایا، تفاله، ته نشست، ته نشین، جرم، درد، لای، لرد برابر پارسی : ته نشست، ته نشین، ته نشینی، درد، لای، لرد

رسوب

رسوب اب سو

رسوب اب شیرین

رسوب خشکی زاد

رسوب ده الکترواستاتیکی

رسوب ده ایستابرقی

رسوب دهنده

رسوب دهی

رسوب زیست زاد

رسوب شناختی

رسوب شناس

رسوب شناسی

رسوب پایابی

رسوب کیهان زاد

رسوب گذاری

رسوب گذاری چرخه ای

رسیتال

رسید انبار

رسید تحویل تجهیزات

رسید مرسوله

رسید مستقیم

رسیدن پنیر

رسیده دار

رسیده سازی گوشت

رسیده چوب

رسینۀ بهداشتی

رشاء

رشتار

<hr> مترادف رشته : بند، تار، ریسمان، نخ، سلسله، رگه، ماکارونی، شعبه، شاخه، زنجیره، گرایش، پیوک

مترادف رشته : بند، تار، ریسمان، نخ، سلسله، رگه، ماکارونی، شعبه، شاخه، زنجیره، گرایش، پیوک

رشته

رشته دهانۀ برخوردی

رشته شکلات

رشته فرنگی

واژه های حرف "ر" - فرهنگستان زبان و ادب