فرهنگستان زبان و ادب

سیاستگر خوش نشین

<hr> مترادف سیاسی : دیپلماتیک، سیاستمدار، مربوط به سیاست، دگراندیش <hr> برابر پارسی : کشوردار، کشورداری، جهان آرا

مترادف سیاسی : دیپلماتیک، سیاستمدار، مربوط به سیاست، دگراندیش برابر پارسی : کشوردار، کشورداری، جهان آرا

سیاسی

سیاسیات

سیاسیات روستاگرا

سیاسیات سبد رای

سیاسیات عوام پسند

سیاسیات محلی

سیاسیات کشوری

<hr> مترادف سیاق : اسلوب، روال، روش، شیوه، طریقه، منوال، نحو، نمط، نوع، هنجار، بافت، قرینه، تلو، حساب نویسی، علم حساب <hr> برابر پارسی : روش، روند، سایاگ، شیوه

مترادف سیاق : اسلوب، روال، روش، شیوه، طریقه، منوال، نحو، نمط، نوع، هنجار، بافت، قرینه، تلو، حساب نویسی، علم حساب برابر پارسی : روش، روند، سایاگ، شیوه

سیاق

<hr> مترادف سیال : جاری، روان ، آبکی، رقیق، رو، مایع <hr> متضاد سیال : راکد، غلیظ <hr> برابر پارسی : آبگون

مترادف سیال : جاری، روان ، آبکی، رقیق، رو، مایع متضاد سیال : راکد، غلیظ برابر پارسی : آبگون

سیال

سیال توانی

سیال سازی

سیال کامل گران رو

سیال گران روکشسان

سیال گران شوندۀ برشی

سیال گران ورد

سیالیت

سیاه برشی

سیاه خاک

سیاه رس

سیاه ریل

سیاه شدگی

سیاه غش

سیاه غش خدمه

سیاه غش خلبان

سیاه مرغ زعفرانی

سیاه نقطه

سیاه نقطه ای

سیاه نقطه سنجی

سیاه نقطۀ مثبت

سیاه نقطۀ محیطی

سیاه نقطۀ مرکزی

سیاه نقطۀ مطلق

سیاه نقطۀ منفی

سیاه نقطۀ نسبی

سیاه پره ایان

سیاه پیخال

سیاه چاله

سیاه گوش

سیاهرگ باب

سیاهرگ تود

سیاهرگ وداجی

سیاهرگ گردن

<hr> مترادف سیاهه : سواد، صورتحساب، صورت، فهرست، لیست، بدکاره، روسپی، فاحشه

مترادف سیاهه : سواد، صورتحساب، صورت، فهرست، لیست، بدکاره، روسپی، فاحشه

واژه های حرف "س" - فرهنگستان زبان و ادب