فرهنگستان زبان و ادب

شی بیک

شیء

شیء رقمی

شیء صفر

شیء منفعل

شیء نذری

شیءسازی جنسی

شیءگرا

<hr> مترادف شیار : شانه، شخم

مترادف شیار : شانه، شخم

شیار

شیار اغازین

شیار بازشو

شیار بالاپلکی

شیار بینی ـ لبی

شیار جوش

شیار دوسر خارجی

شیار دوسر داخلی

شیار دوسر زند خارجی

شیار دوسر زند داخلی

شیار دوپخی

شیار رولاندو

شیار رینگ پیستون

شیار سیلویوس

شیار لبی ـ چانه ای

شیار مرکزی

شیار پایین پلکی

شیار پله ای

شیار کناری

شیار کناری بطن های مغز

شیار گیجگاهی

شیاربندی

شیارزنی

شیارک

<hr> برابر پارسی : پرزه

شیاف

شیاف زهراهی

شیاف مهبلی

<hr> مترادف شیب : نشیب، سر، سرازیر، سرازیری، سراشیب، پیری، کهنسالی، اختلاط، امتزاج، جنبش، لرزش، حیرتزده، سرگردان، سرگشته، واله، آشفته، پریش، پریشان <hr> متضاد شیب : فراز

مترادف شیب : نشیب، سر، سرازیر، سرازیری، سراشیب، پیری، کهنسالی، اختلاط، امتزاج، جنبش، لرزش، حیرتزده، سرگردان، سرگشته، واله، آشفته، پریش، پریشان متضاد شیب : فراز

شیب

شیب اسکی

شیب اسکی ترکیبی

شیب بر

شیب برگشت ناپذیر

شیب برگشت پذیر

شیب خط

شیب راهه

شیب راهۀ بارگیری

شیب راهۀ جانبی

شیب راهۀ سکو

شیب راهۀ سینه

شیب راهۀ پاشنه

واژه های حرف "ش" - فرهنگستان زبان و ادب