فرهنگستان زبان و ادب

مستطیلی پهن

<hr> مترادف مستعمره : سرزمین تحت استعمار، استعمارزده، کلنی

مترادف مستعمره : سرزمین تحت استعمار، استعمارزده، کلنی

مستعمره

مستعمره سازی

<hr> مترادف مستقل : آزاد، خودمختار، ناوابسته، خودگردان، خودفرمان، غیروابسته، مختار، جدا، جداگانه، علی حده <hr> متضاد مستقل : غیرمستقل، وابسته <hr> برابر پارسی : آزاد، بدون وابستگی، جداسر، جُداسر، خود سالار، خودپا، خودسر، ناوابسته

مترادف مستقل : آزاد، خودمختار، ناوابسته، خودگردان، خودفرمان، غیروابسته، مختار، جدا، جداگانه، علی حده متضاد مستقل : غیرمستقل، وابسته برابر پارسی : آزاد، بدون وابستگی، جداسر، جُداسر، خود سالار، خودپا، خودسر، ناوابسته

مستقل

مستند داستانی

مستند ـ احساسی

مستندسازی عملیات

مستندنما

مسخره گر

مسخره گری

مسخره گری کوتاه

مسدود سازی

مسدودسازی برخوانی

مسدودی خط

<hr> مترادف مسری : اپیدمی، سرایت کننده، واگیر، واگیردار، مسریه <hr> متضاد مسری : نامسری <hr> برابر پارسی : واگیر، واگیردار، همه گیر

مترادف مسری : اپیدمی، سرایت کننده، واگیر، واگیردار، مسریه متضاد مسری : نامسری برابر پارسی : واگیر، واگیردار، همه گیر

مسری

مسلح سازی

مسلح کردن

مسلسله

<hr> برابر پارسی : زهرآلودگی، زهرمندی، زهرناکی

برابر پارسی : زهرآلودگی، زهرمندی، زهرناکی

مسمومیت

مسمومیت زیستی غذایی

مسمومیت غذایی

مسمومیت غذایی باکتریایی

مسمومیت غذایی قارچی

مسمومیت قارچی

<hr> مترادف مسواک : دندان شو <hr> برابر پارسی : دندان شوی، دندانشویه، دندان سای، دندان زدا

مترادف مسواک : دندان شو برابر پارسی : دندان شوی، دندانشویه، دندان سای، دندان زدا

مسواک

مسواکیان

<hr> مترادف مسکن : آرام بخش، آرامش بخش، تسکین ده، تسکین دهنده | جا، جایگاه، خانه، ماوا، محل، مقام، مکان، منزل، نشیمن، وثاق <hr> برابر پارسی : سرای، کاشانه، خانه، سرپناه، آرامبخش | ( مسکّن ) آرام بخش

مترادف مسکن : آرام بخش، آرامش بخش، تسکین ده، تسکین دهنده | جا، جایگاه، خانه، ماوا، محل، مقام، مکان، منزل، نشیمن، وثاق برابر پارسی : سرای، کاشانه، خانه، سرپناه، آرامبخش | ( مسکّن ) آرام بخش

مسکن

مسکن ضدالتهاب غیراستروئیدی

مسکن مخدر

<hr> مترادف مسیر : جاده، راه، معبر، خطسیر، گذر، گذرگاه، مدار <hr> برابر پارسی : راه، راه ، روش، گذر، گذرگاه ، گشتگاه

مترادف مسیر : جاده، راه، معبر، خطسیر، گذر، گذرگاه، مدار برابر پارسی : راه، راه ، روش، گذر، گذرگاه ، گشتگاه

واژه های حرف "م" - فرهنگستان زبان و ادب