فرهنگستان زبان و ادب

نمای لحنی پایین رونده

نمای لحنی کمانی

نمای لحنی کمانی وارونه

نمای مادر

نمای متوسط

نمای مرکب

نمای معرف

نمای ناقص ته

نمای نزدیک

نمای نقابی

نمای نیم تنه

نمای نیمه دور

نمای نیمه نزدیک

نمای هوایی

نمای واکنشی

نمای پردازشی

نمای کامل ته

نمای کج زاویه

نمایاب

<hr> مترادف نمایان : آشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا <hr> متضاد نمایان : مخفی، ناپیدا

مترادف نمایان : آشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا متضاد نمایان : مخفی، ناپیدا

نمایان

نمایان جانشین

نمایان گذرا

<hr> مترادف نمایش : ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی

مترادف نمایش : ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی

نمایش

نمایش اجرامحور

نمایش اخلاقی

نمایش افتتاحیه

نمایش اندیشگی

نمایش اول

نمایش ایمایی

نمایش ایینی

نمایش برهم کنشی

نمایش بی پیرایه

نمایش بی چیز

نمایش تاریخی

نمایش تبلیغی

نمایش تحویل ناپذیر

نمایش تحویل ناپذیر گروه

نمایش تصویر

نمایش تلویزیونی

نمایش تک نفره

نمایش تک پرده

نمایش جای گشتی

نمایش جای گشتی گروه

نمایش حماسی

نمایش خوش ساخت

نمایش دادن

نمایش دونفره

نمایش رازورانه

واژه های حرف "ن" - فرهنگستان زبان و ادب