فرهنگستان زبان و ادب

هنرهای زیبا

هنرهای معاصر

هنرهای نگاشتاری

هنرهای کاربردی

<hr> مترادف هنرپیشه : آرتیست، بازیگر، ستاره، مقلد، هنرمند

مترادف هنرپیشه : آرتیست، بازیگر، ستاره، مقلد، هنرمند

هنرپیشه

هنرکار

<hr> مترادف هنگ : سپاه، فوک، لشکر، رزانت، سنگینی، وقار، توان، زور، قدرت، نیرو

مترادف هنگ : سپاه، فوک، لشکر، رزانت، سنگینی، وقار، توان، زور، قدرت، نیرو

هنگ

هنگ تحدب

هنگ کوژی

<hr> مترادف هوا : آتمسفر، اقلیم، جو، شهوت، هوس، هوی، میل، ولع، دم، آسمان، فضا

مترادف هوا : آتمسفر، اقلیم، جو، شهوت، هوس، هوی، میل، ولع، دم، آسمان، فضا

هوا

هوا خون جنبی

هوا فضا

هوااب

هوابانی

هوابر

هوابرد

هوابرق

هوابشم

هوابند

هواجنبی

هواخشکانی

هواخشکش

هواخواری

هواخور جفت تایر

هوادرخش

هواده

هواده ابشاری

هواده افشانه ای

هواده مکانیکی

هوادهی

هوادهی افشانه ای

هوادهی مکانیکی

هوادهی پخشیده

هواراه

هواراهۀ سوخت

هواروت سازی

هواروی

هوازده

هوازدگی

هوازدگی تفریقی

هوازدگی سنج

هوازدگی شیمیایی

هوازدگی چوب

هوازنی

هوازه

هوازی

هوازی اجباری

هوازیستی

واژه های حرف "ه" - فرهنگستان زبان و ادب