فرهنگستان زبان و ادب

پیش پرده

پیش پز

پیش پز کردن

پیش پزشده

پیش پزی

پیش پوست

پیش پوستی

پیش چهر

پیش چوب

پیش کام ویسان

پیش کرانه

پیش کشت

پیش کلرزنی

پیش کناری

پیش کژمانی

پیش گرد

پیش گرمایش

<hr> مترادف پیش گیری : جلوگیری، دفع

مترادف پیش گیری : جلوگیری، دفع

پیش گیری

پیش یابی

پیشا

پیشاب راه

<hr> مترادف پیشاب زا : ادرارزا، مدر

مترادف پیشاب زا : ادرارزا، مدر

پیشاب زا

پیشاتولدی

پیشازادمانی

پیشاغذا

پیشاغذایی

<hr> مترادف پیشامد : اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه

مترادف پیشامد : اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه

پیشامد

پیشامدهای دوبه دوناسازگار

پیشانه

پیشانۀ بازی

<hr> مترادف پیشانی : جبین، رمه، ناصیه، اقبال، بخت، طالع

مترادف پیشانی : جبین، رمه، ناصیه، اقبال، بخت، طالع

پیشانی

پیشانی اب سنگ

<hr> مترادف پیشاهنگ : پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم

مترادف پیشاهنگ : پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم

پیشاهنگ

پیشایندی

پیشتو

<hr> مترادف پیشخدمت : پادو، پیشکار، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، فراش، مستخدم، نوکر <hr> متضاد پیشخدمت : ارباب

مترادف پیشخدمت : پادو، پیشکار، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، فراش، مستخدم، نوکر متضاد پیشخدمت : ارباب

پیشخدمت

<hr> مترادف پیشخوان : جلوخان، کریاس

مترادف پیشخوان : جلوخان، کریاس

پیشخوان

<hr> مترادف پیشدستی : تقدم، سبقت، سبقت جویی

مترادف پیشدستی : تقدم، سبقت، سبقت جویی

پیشدستی

پیشران

<hr> مترادف پیشروی : پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی، ترقی، تعالی، تجاوز، تعدی <hr> متضاد پیشروی : پسروی

مترادف پیشروی : پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی، ترقی، تعالی، تجاوز، تعدی متضاد پیشروی : پسروی

واژه های حرف "پ" - فرهنگستان زبان و ادب