فرهنگستان زبان و ادب

پیوستگاه ناهمساز

پیوستگاه همساز

<hr> مترادف پیوستگی : اتصال، ارتباط، تعلق، رابطه، علاقه، علقه، استمرار، بقا، دوام، مواصلت، وصلت <hr> متضاد پیوستگی : گسستگی

مترادف پیوستگی : اتصال، ارتباط، تعلق، رابطه، علاقه، علقه، استمرار، بقا، دوام، مواصلت، وصلت متضاد پیوستگی : گسستگی

پیوستگی

پیوستگی فاصلۀ گذر

پیوستگی مطلق

پیوستگی ژنی

<hr> مترادف پیوند : اتصال، پیوستگی، ربط، ازدواج، مواصلت، نکاح، وصال، وصل، بستگی، خویشی، رابطه، نزدیکی، اتحاد، اتصال، ارتباط، انتساب، بند، ربط <hr> متضاد پیوند : انفصال

مترادف پیوند : اتصال، پیوستگی، ربط، ازدواج، مواصلت، نکاح، وصال، وصل، بستگی، خویشی، رابطه، نزدیکی، اتحاد، اتصال، ارتباط، انتساب، بند، ربط متضاد پیوند : انفصال

پیوند

پیوند ارشیوی

پیوند اشتراکی

پیوند اشتراکی یک سویه

پیوند تیغه ای

پیوند دادن

پیوند داده ای

پیوند درمانی

پیوند رانشی

پیوند زردپی

پیوند زنی

پیوند سرصاف

پیوند سه مرکزی چهار الکترونی

پیوند سه گانه

پیوند سیگما

پیوند عصب

پیوند فلزی

پیوند قرنیه

پیوند مجاورتی

پیوند مغز استخوان

پیوند ناهم جا

پیوند هم جا

پیوند همپایه ساز

پیوند هیدروژنی

پیوند وصله ای

پیوند چندمرکزی

پیوند یونی

پیوندده

پیونددهی

پیوندزنی دوگانه

پیوندش دنا

پیونده

پیونده خوری

پیوندهای دوگانۀ مجزا

پیوندهای دوگانۀ هم جوار

پیوندپوشه

پیوندک

پیوندگاه

پیوندگاه حفاظ دار

پیوندگاه سپردار

پیوندگرا

پیوندگرایی

واژه های حرف "پ" - فرهنگستان زبان و ادب