فرهنگستان زبان و ادب

<hr> مترادف گروه : امت، جماعت، طایفه، طبقه، قبیله، جمع، جمعیت، جمهور، باند، توده، فرقه، جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، عده، انجمن، جرگه، حلقه، زمره، سلک، ملا، سنخ، قشر، تیم، مجتمع، قافله، بخش، دپارتمان <hr> متضاد گروه : فرد

مترادف گروه : امت، جماعت، طایفه، طبقه، قبیله، جمع، جمعیت، جمهور، باند، توده، فرقه، جوخه، دسته، رده، رسته، فوج، عده، انجمن، جرگه، حلقه، زمره، سلک، ملا، سنخ، قشر، تیم، مجتمع، قافله، بخش، دپارتمان متضاد گروه : فرد

گروه

گروه اب خاکی

گروه ابلی

گروه اتش نشان

گروه اجتماعی

گروه ارایه کاری

گروه ارزیابی فرمان پذیری

گروه اسمی

گروه افزار

گروه انتهایی

گروه اویزان

گروه بازیگری

گروه بسته

<hr> مترادف گروه بندی : تقسیم بندی، دسته بندی، رده بندی، طبقه بندی

مترادف گروه بندی : تقسیم بندی، دسته بندی، رده بندی، طبقه بندی

گروه بندی

گروه بندی داده ها

گروه بوم شناختی

گروه بی مرکز

گروه تام

گروه تباری

گروه ترک کننده

گروه تفتیش

گروه تکمیل سازی

گروه جابه جایی

گروه جانشین

گروه جای گشتی

گروه جمعی

گروه حرف اضافه ای

گروه حل پذیر

گروه خارج قسمتی

گروه خبری

گروه درمانی روان کاوانه

گروه دوتایی

گروه دوربین

گروه دوره ای

گروه دوری

گروه دومین

گروه رزمی

گروه رله

گروه روپر

گروه رویارویی

گروه رویارویی با پیشامدها

گروه رویارویی با پیشامدهای امنیت رایانه ای

گروه رویارویی با پیشامدهایرایانه ای

گروه زدگی

گروه ساخت ارایه

گروه ساده

گروه سنگ

گروه سنگ اقیانوس ارام

واژه های حرف "گ" - فرهنگستان زبان و ادب