فرهنگ اسم ها

ابگون

<hr> مترادف ابگینه : ( آبگینه ) آبگین، آینه، آیینه، زجاج، مرآت، شیشه، بلور، تیغ، الماس

مترادف ابگینه : ( آبگینه ) آبگین، آینه، آیینه، زجاج، مرآت، شیشه، بلور، تیغ، الماس

<hr> مترادف ابی : ( آبی ) ارزق، کبود، لاجورد، نیلگون، بحری، دریایی، آبزی، خالو، دایی ، خشکی، هوازی <hr> متضاد ابی : ( آبی ) دیمی، دیم

مترادف ابی : ( آبی ) ارزق، کبود، لاجورد، نیلگون، بحری، دریایی، آبزی، خالو، دایی ، خشکی، هوازی متضاد ابی : ( آبی ) دیمی، دیم

<hr> مترادف ابیار : ( آبیار ) آب بان، آب پا، میراب

مترادف ابیار : ( آبیار ) آب بان، آب پا، میراب

<hr> برابر پارسی : ( آتابای ) بزرگ مرد

برابر پارسی : ( آتابای ) بزرگ مرد

<hr> مترادف اتابک : آموزگار، اتالیق، لله، مودب، مربی، معلم، اتابیک، پدربزرگ، وزیراعظم <hr> برابر پارسی : بزرگ پدر، فر نشین

مترادف اتابک : آموزگار، اتالیق، لله، مودب، مربی، معلم، اتابیک، پدربزرگ، وزیراعظم برابر پارسی : بزرگ پدر، فر نشین

<hr> مترادف اتر : اثیر، سیاله، ماده سیال