واژه نامه بختیاریکا

چوب پرانی

<hr> مترادف چوبدستی : چماق، چوب دست، عصا، عمود

مترادف چوبدستی : چماق، چوب دست، عصا، عمود

چوبدستی

چوبست

چودار

چور چومه

چورابهای پشمین

چورو

چوغا

چوغا تر کنو

چوغا لوسی

چوقو

<hr> مترادف چول : خمیده، منحنی، آلت تناسلی، نره، بیابان، برهوت

مترادف چول : خمیده، منحنی، آلت تناسلی، نره، بیابان، برهوت

چول

چول و چویل

چول چار برد

چوله

<hr> مترادف چون : برای اینکه، چون که، زیرا، چونان، شبیه، مانند، مثل، وقتی، هنگامی، چسان، چطور، چگونه، چو ، اگر، تا، تااین که <hr> متضاد چون : چرا، برای چه

مترادف چون : برای اینکه، چون که، زیرا، چونان، شبیه، مانند، مثل، وقتی، هنگامی، چسان، چطور، چگونه، چو ، اگر، تا، تااین که متضاد چون : چرا، برای چه

چون

چونجو ورچین

چونکه

چوول

<hr> مترادف چوپان : پاده بان، راعی، رمه بان، شبان، گله بان، رمه یار

مترادف چوپان : پاده بان، راعی، رمه بان، شبان، گله بان، رمه یار

چوپان

چوپان و دستیار چوپان

چوپانی

چوپانی کردن

چوپل

چوپه

چوپی

<hr> مترادف چوک : شباویز، شوک، مرغ حق، آلت مردی

مترادف چوک : شباویز، شوک، مرغ حق، آلت مردی

چوک

چوکل پیتر

چوکله

چوکلی

چوکنه

چوکو

چوکوی

چوگ

<hr> مترادف چوگان : چوب سرکج، چوب گوی زنی، بازی گوی زنی

مترادف چوگان : چوب سرکج، چوب گوی زنی، بازی گوی زنی

چوگان

چوگانی

چوگوله

چوی

چویل

<hr> مترادف چپ : میسره، یسار ، کژبین، چپه، واژگون، احول، کاچ، کاژ، لوچ، کمونیست ، چپ دست، نادرست، ناراست ، مخالف، دشمن، خمیده، کج <hr> متضاد چپ : یمین، میمنه، کاپیتالیست، راست

مترادف چپ : میسره، یسار ، کژبین، چپه، واژگون، احول، کاچ، کاژ، لوچ، کمونیست ، چپ دست، نادرست، ناراست ، مخالف، دشمن، خمیده، کج متضاد چپ : یمین، میمنه، کاپیتالیست، راست

چپ

چپ دست

چپ زیدن

<hr> مترادف چپ شدن : چپه شدن، پرت شدن، واژگون شدن، منحرف شدن

مترادف چپ شدن : چپه شدن، پرت شدن، واژگون شدن، منحرف شدن

واژه های حرف "چ" - واژه نامه بختیاریکا