واژه نامه بختیاریکا

کوار

کواله

کواو

کوباننده سر

کوبر

کوبنده

کوبیدن

کوبیدن برف برای عبور

<hr> مترادف کوبیده : کوفته، مصدوم، مضروب، مقروع

مترادف کوبیده : کوفته، مصدوم، مضروب، مقروع

کوبیده

کوبیده شدن

کوبیده شونده

کوت کوت

کوتا بر

کوتا زیدن

کوتال

<hr> مترادف کوتاه : خلاصه، قاصر، قصیر، قصیره، مجمل، محدود، مختصر، ملخص، موجز، کوتاه قد، کوتوله <hr> متضاد کوتاه : دراز

مترادف کوتاه : خلاصه، قاصر، قصیر، قصیره، مجمل، محدود، مختصر، ملخص، موجز، کوتاه قد، کوتوله متضاد کوتاه : دراز

کوتاه

کوتاه امدن

کوتاه دست

کوتاه دم

کوتاه دماغ

<hr> مترادف کوتاه قد : تاپو، قصیر، کوتاه قامت <hr> متضاد کوتاه قد : دراز

مترادف کوتاه قد : تاپو، قصیر، کوتاه قامت متضاد کوتاه قد : دراز

کوتاه قد

کوتاه قد و لاغر اندام

کوتاه قد و چاق

کوتاه پیمایی

کوتاه کردن

<hr> مترادف کوتاهی : تعلل، تقصیر، سستی، فتور، قصور، کم طولی

مترادف کوتاهی : تعلل، تقصیر، سستی، فتور، قصور، کم طولی

کوتاهی

کوتاهی کردن

<hr> مترادف کوتوله : قصیرالقامه، کوتاه قد <hr> متضاد کوتوله : دیلاق

مترادف کوتوله : قصیرالقامه، کوتاه قد متضاد کوتوله : دیلاق

کوتوله

کوتوله مسن

کوجر

کود حیوانی

کودتا کردن

کودری

<hr> مترادف کودن : ابله، احمق، بلید، بی شعور، بی عقل، بی وقوف، پخمه، خر، خرفت، دنگل، ساده لوح، کانا، کم هوش، کندذهن، نادان، ناقص العقل <hr> متضاد کودن : هوشمند

مترادف کودن : ابله، احمق، بلید، بی شعور، بی عقل، بی وقوف، پخمه، خر، خرفت، دنگل، ساده لوح، کانا، کم هوش، کندذهن، نادان، ناقص العقل متضاد کودن : هوشمند

کودن

کودو

<hr> مترادف کودک : بچه، جوان، خردسال، رود، صبی، طفل، نوباوه، نوجوان

مترادف کودک : بچه، جوان، خردسال، رود، صبی، طفل، نوباوه، نوجوان

کودک

<hr> مترادف کور : اعمی، ضریر، کلیل، نابینا <hr> متضاد کور : بینا

مترادف کور : اعمی، ضریر، کلیل، نابینا متضاد کور : بینا

کور

کور دستکش

کور ره

کور سوز

کور مادر زاد

کور مال کور مال کردن

کور پیچ

کور کردن

کوراوند

<hr> مترادف کورس : مسابقه، دو، دوره، مسافت، مجعد <hr> برابر پارسی : رویارویی، آورد

مترادف کورس : مسابقه، دو، دوره، مسافت، مجعد برابر پارسی : رویارویی، آورد

واژه های حرف "ک" - واژه نامه بختیاریکا