واژه نامه بختیاریکا

گاز زدن

گاز زدن از شدت ناراحتی و درد بر زمین

گاز زده

گاز سگ

<hr> مترادف گاز گرفتن : به نیش کشیدن، خاییدن، دندان گرفتن

مترادف گاز گرفتن : به نیش کشیدن، خاییدن، دندان گرفتن

گاز گرفتن

گاز گرفتن و ربودن

گاز گیری

<hr> مترادف گازر : رخت شو، سپیدشو، قصار، لباس شو، آبدارک

مترادف گازر : رخت شو، سپیدشو، قصار، لباس شو، آبدارک

گازر

گازر دشکه به کند

گاس

گاسری

گاشه

گاشه گاپیسه کردن

<hr> مترادف گال : غوزه، ارزن، گاورس، شغال، غلتیدن، غلت، دوری، کناره گیری، هزیمت، جرب، گر، بازی دادن، فریب، فریاد <hr> برابر پارسی : گری

مترادف گال : غوزه، ارزن، گاورس، شغال، غلتیدن، غلت، دوری، کناره گیری، هزیمت، جرب، گر، بازی دادن، فریب، فریاد برابر پارسی : گری

گال

گال باف

گال جیز

گال و هول

گال گال

گالا

<hr> برابر پارسی : تالار، سرسرا، نگارخانه، نمایشگاه

برابر پارسی : تالار، سرسرا، نگارخانه، نمایشگاه

گالری

گالش

گالنیدن

گاله

گاله زن گمبه کن

گاله گپ

گاله یکینه زیدن

گالووه

گالیسه

<hr> مترادف گام : پا، خطوه، قدم، مشی، افسار، دهنه، لجام، لگام

مترادف گام : پا، خطوه، قدم، مشی، افسار، دهنه، لجام، لگام

گام

گام بردار

گام برداشتن

گام برداشتن تند

گام بلند

گام بلند برداشتن

گام پیمایی

گام کلوس

گان

گانر

<hr> مترادف گاه : فصل، موسم، وقت، زود، تخت، سریر، کرسی، جا، مقام، مکان، آواز، آهنگ

مترادف گاه : فصل، موسم، وقت، زود، تخت، سریر، کرسی، جا، مقام، مکان، آواز، آهنگ

واژه های حرف "گ" - واژه نامه بختیاریکا