صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "پ" - اصطلاحات
پولش از پارو بالا می رود
پی دادن غریبان خود رفتن یا بودن
پیاز
پیاز هم داخل میوه ها شد
پیراهن عثمان کردن
پیرم و می لرزم به صد جون می ارزم
پیزر یا پیزی لای پالان کسی گذاشتن
پیش قاضی و معلق بازی
پیش کور یک چشمی پادشاه است
پیمانه کسی پر شدن
پیه اش به تنت خورده
پیه زیادی را به پاشنه مالیدن
پیه چیزی را به تن خود مالیدن
پیچ پلیسی
پیچاندن