انگلیسی به انگلیسی

name the day

<hr> شایسته نام بردن، نامبردنی

شایسته نام بردن، نامبردنی

nameable

<hr> معنی : نامیده شده <hr> معانی دیگر : نام برده بازرگانى : مشخص

معنی : نامیده شده معانی دیگر : نام برده بازرگانى : مشخص

named

named after

namedrop

<hr> معنی : بی نام <hr> معانی دیگر : بی اسم، بی نام و نشان، ناشناخته، ناشناس، غیرقابل توصیف، بیان نکردنی، نگفتنی، غیرقابل ذکر، (قدیمی) حرام زاده، بدون نام قانونی

معنی : بی نام معانی دیگر : بی اسم، بی نام و نشان، ناشناخته، ناشناس، غیرقابل توصیف، بیان نکردنی، نگفتنی، غیرقابل ذکر، (قدیمی) حرام زاده، بدون نام قانونی

nameless

namelessly

namelessness

<hr> معنی : یعنی، برای مثال، بنام، بعبارت دیگر، با ذکر نام <hr> معانی دیگر : بدین معنی که، بدین صورت، به عبارت دیگر

معنی : یعنی، برای مثال، بنام، بعبارت دیگر، با ذکر نام معانی دیگر : بدین معنی که، بدین صورت، به عبارت دیگر

namely

<hr> معنی : پلاک اسم <hr> معانی دیگر : پلاک نام (که روی در نصب می کنند)، نام پهنه

معنی : پلاک اسم معانی دیگر : پلاک نام (که روی در نصب می کنند)، نام پهنه

nameplate

namer

<hr> معنی : هم اسم <hr> معانی دیگر : همنام (به ویژه در مورد کسی که اسم شخص دیگری مثلا پدرش را روی او گذاشته اند)، کسی که بنام دیگری نام گذاری شود

معنی : هم اسم معانی دیگر : همنام (به ویژه در مورد کسی که اسم شخص دیگری مثلا پدرش را روی او گذاشته اند)، کسی که بنام دیگری نام گذاری شود

namesake

namesake faction

nametape

namfrel

<hr> کشور نامیبی، کشور نامیبیا (در جنوب افریقا- پایتخت: 824292 - windhoek کیلو متر مربع)

کشور نامیبی، کشور نامیبیا (در جنوب افریقا- پایتخت: 824292 - windhoek کیلو متر مربع)

namibia

namibian

<hr> (زبان کودکانه) مادر بزرگ، نه نه جان

(زبان کودکانه) مادر بزرگ، نه نه جان

nana

nanban period

<hr> (خودمانی - تحقیرآمیز - مرد) همجنس باز، زن گونه، ابنه ای

(خودمانی - تحقیرآمیز - مرد) همجنس باز، زن گونه، ابنه ای

nance

nancy

nancy astor

nancy j currie

nancy sinatra

nandu

nang

nanism

<hr> شهر نان جینگ (پایتخت استان jiangsu - چین)

شهر نان جینگ (پایتخت استان jiangsu - چین)

nanjing

<hr> یکجور پارچه نخى که اصلا باید ازپنبه اى که رنگ طبیعى ان زرداست بافته شود

یکجور پارچه نخى که اصلا باید ازپنبه اى که رنگ طبیعى ان زرداست بافته شود

nankeen

nanna

<hr> معنی : پرستار بچه <hr> معانی دیگر : دایه، لله

معنی : پرستار بچه معانی دیگر : دایه، لله

nanny

<hr> معنی : بز ماده <hr> معانی دیگر : بز ماده

معنی : بز ماده معانی دیگر : بز ماده

nanny goat

<hr> پیشوند: یک میلیاردیم [nanosecond]، یک بیلیونیم

پیشوند: یک میلیاردیم [nanosecond]، یک بیلیونیم

nano

nano publishing

nanobot

<hr> کامپیوتر : کامپیوترى که توانایى پردازش داده ها را در بیلیونیم هاى یک ثانیه دارا مى باشد

کامپیوتر : کامپیوترى که توانایى پردازش داده ها را در بیلیونیم هاى یک ثانیه دارا مى باشد

واژه های حرف "n" - انگلیسی به انگلیسی