صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "ب" - فرهنگ فارسی
بافت تنش آواری
بافت خال خال
بافت خمیره بنیاد
بافت دانه ای
بافت دانه ای بیگانه ریخت
بافت دانه ای خودریخت
بافت دانه ای نیمه خودریخت
بافت دانه بنیاد، دانه بنیاد
بافت دانه شکفتی
بافت دگررویشی
بافت دگرشکفت
بافت ردۀ دو
بافت ردۀ دو طبیعی
بافت ردۀ دو کاروندی
بافت ردۀ سه
بافت ردۀ یک
بافت ردۀ یک ترانهشتی
بافت ردۀ یک کاروندی
بافت رویه
بافت زایی
بافت زبانی
بافت زدوده
بافت زمانی
بافت زمینه
بافت زیست کانیایی
بافت سازگار
بافت سازگاری
بافت سنجی
بافت شناختی
بافت شناس
بافت شناسی
بافت شناسی طبیعی
بافت شیمی
بافت ضربدری
بافت علفی
بافت غربالی 1
بافت غربالی 2
بافت غیرزبانی
بافت فلسی
بافت مخدوش
بافت مردگی
بافت موقعیتی
بافت مکانی
بافت نابرابردانه
بافت نامخدوش
بافت ناویدا
بافت نخ شکفتی
بافت نخستین
بیشتر