صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "خ" - فرهنگ فارسی
خوردگی آتشی ـ دودی
خوردگی آند
خوردگی آهن سه ظرفیتی
خوردگی آهن نشین
خوردگی اصطکاکی
خوردگی الکتروشیمیایی
خوردگی انگلی
خوردگی باکتریایی
خوردگی بخاری
خوردگی برخوردی
خوردگی برق کافتی
خوردگی بی هوازیستی
خوردگی بین بلوری
خوردگی تابشی
خوردگی ترادانه ای
خوردگی ترش
خوردگی تماسی
خوردگی تورقی
خوردگی تورمی
خوردگی تَر
خوردگی جدایشی
خوردگی جریان سرگردان
خوردگی جوّکاهشی
خوردگی جوّی
خوردگی جیوه ای
خوردگی حفره ای
خوردگی خاکستر داغ
خوردگی خاکسترسوختی
خوردگی خاکسترنفتی
خوردگی خشک
خوردگی خط آب
خوردگی داغ
خوردگی در خاک
خوردگی در خاک های نامشابه
خوردگی در خلأ
خوردگی درزیوه
خوردگی درون تنی
خوردگی درونی
خوردگی دریایی
خوردگی دمابالا
خوردگی دودمایی
خوردگی دوفلزی
خوردگی دکمه ای
خوردگی رسوبی
خوردگی رشته ای
خوردگی زخمی
خوردگی زردزخمی
خوردگی زیربرشی
بیشتر