صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "د" - فرهنگ فارسی
دورکن
دورگ
دورگرد
دورگشت
دورگشته
دورگه
دورگه ای
دورگه ساختن
دورگه سازی
دورگه سازی دِنا ـ دِنا
دورگه سازی دِنا ـ رِنا
دورگه سازی رِنا ـ رِنا
دورگه سازی هم پوشان
دورگه شدن
دورگه شدگی دِنا ـ دِنا
دورگه شدگی دِنا ـ رِنا
دورگه شدگی رِنا ـ رِنا
دورگَردی
دورگگی
دورگۀ بین گونه ای
دورگۀ دِنا ـ رِنا
دورگۀ ساده
دورگۀ مرکب
دورگیر
دورۀ آشور میانه
دورۀ آشور نو
دورۀ آشور کهن
دورۀ آغاز سلسله ها
دورۀ آغاز عیلامی
دورۀ آغاز نگارش
دورۀ آموزشی
دورۀ ارتعاش
دورۀ افسردگی عمده
دورۀ اقتصادمبنا
دورۀ بابل میانه
دورۀ بابل نو
دورۀ بابل کهن
دورۀ بازآماد
دورۀ بطلمیوسی
دورۀ بی پاسخی
دورۀ بی یخ بندان
دورۀ تحریک ناپذیری
دورۀ تحریک ناپذیری نسبی
دورۀ تناوب
دورۀ تناوب سوزاندن
دورۀ تناوب کِشَند
دورۀ تنش زدایی
دورۀ توده مبنا
بیشتر