ذراع المقبوضه

ذراع مرسله

ذراع مسافت

ذراع مکسره

ذراع هاشمیه

ذراع یمنی

ذرانی

ذرایر

<hr> مترادف ذرایع : دست آویزها، وسایط، وسایل

مترادف ذرایع : دست آویزها، وسایط، وسایل

ذرایع

ذرب

ذربین

<hr> مترادف ذرت : بلال، جواری <hr> برابر پارسی : بلال

مترادف ذرت : بلال، جواری برابر پارسی : بلال

ذرت

ذرت خوشه

ذرت دانه کُن

ذرت دندان اسبی

ذرت پفکی

ذرخش

ذرز

ذرع

ذرع مقصر

ذرعی

ذرف

ذرق

ذرق الخطاطیف

ذرق الطیر

ذرم

<hr> مترادف ذره : ذر، مورچه <hr> برابر پارسی : خرده، ریزه

مترادف ذره : ذر، مورچه برابر پارسی : خرده، ریزه

ذره

ذره باران

<hr> برابر پارسی : ریز بین، ریزبین، ریزه بین

برابر پارسی : ریز بین، ریزبین، ریزه بین

ذره بین

ذره بینی

ذره ساز

ذره سازی

ذره پرور

ذره پروری

ذرو

ذروت

ذروح

ذرور

ذرور ملکانا

<hr> مترادف ذروه : اوج، ذروت، ستیغ، قله، تارک، چکاد، فرق، نوک <hr> متضاد ذروه : حضیض

مترادف ذروه : اوج، ذروت، ستیغ، قله، تارک، چکاد، فرق، نوک متضاد ذروه : حضیض

واژه های حرف "ذ" - فرهنگ فارسی