زیرنمایان

زیرنویس

زیرنویس دار

زیرنویس متحرک

زیرنَهَنج

زیره

زیره اب

زیره اب دادن

زیره با

زیره جیگ

زیرهموندگان

زیرو

زیروا

زیرواره

زیرواره ای

زیرواره بَرداری

زیروان

زیروبمی

زیروندی

زیرِلب چسباک

زیرپا کردن

زیرپا کشیدن

زیرپاکشی کردن

زیرپایی

زیرپایی سکانی

زیرپروتگان

زیرپناه

زیرپوست

زیرپوسته 1

زیرپوسته 2

زیرپوستی

زیرپوش

زیرپوشش

زیرپوشه

زیرپولکیان

زیرپیراهن

زیرچاق

زیرچشمی

<hr> مترادف زیرک : باذکاوت، باهوش، بیدار، تیزخاطر، تیزرای، تیزهوش، خردمند، دانا، داهیه، داهی، ذکی، زرار، زرنگ، عاقل، فرزانه، فطن، مراقب، مواظب، نبیل، نبیه، وقاد، هوشمند، هوشیار، زبل، محیل، ناقلا <hr> متضاد زیرک : پخمه

مترادف زیرک : باذکاوت، باهوش، بیدار، تیزخاطر، تیزرای، تیزهوش، خردمند، دانا، داهیه، داهی، ذکی، زرار، زرنگ، عاقل، فرزانه، فطن، مراقب، مواظب، نبیل، نبیه، وقاد، هوشمند، هوشیار، زبل، محیل، ناقلا متضاد زیرک : پخمه

زیرک

زیرک اباد

زیرک امیغی

زیرک سار

زیرک سر

زیرکان

<hr> مترادف زیرکانه : استادانه، ماهرانه، محیلانه، هوشمندانه، هوشیارانه

مترادف زیرکانه : استادانه، ماهرانه، محیلانه، هوشمندانه، هوشیارانه

واژه های حرف "ز" - فرهنگ فارسی