صاغری دوز

صاغری ساز

صاغه

<hr> مترادف صاف : پرداخته، صیقلی، لغزنده، نرم، نشو، هموار، تخت، مستوی، مسطح، راست، شق، پاک، پالوده، روشن، زلال، خالص، مروق، ناب، بی آلایش، وضیع <hr> متضاد صاف : خشن، زبر <hr> برابر پارسی : هموار، یکنواخت، نرم، سره، پالایش، ناب

مترادف صاف : پرداخته، صیقلی، لغزنده، نرم، نشو، هموار، تخت، مستوی، مسطح، راست، شق، پاک، پالوده، روشن، زلال، خالص، مروق، ناب، بی آلایش، وضیع متضاد صاف : خشن، زبر برابر پارسی : هموار، یکنواخت، نرم، سره، پالایش، ناب

صاف

صاف اعتقاد

صاف درون

صاف دل

صاف ساده

صاف سادگی

صاف سازی

صاف شدن

صاف شدگی قوس

صاف صادق

صاف ضمیر

صاف و ساده

صاف و سندله

صاف و پوست کنده

<hr> برابر پارسی : پالایش، نرم کردن، هموار کردن

برابر پارسی : پالایش، نرم کردن، هموار کردن

صاف کردن

صاف گردیدن

صافات

صافر

صافش

صافش تماسی

صافش خلأ

صافش دومرحله ای متناوب

صافش زیستی

صافش شنی تند

صافش شنی کند

صافش غشایی

صافش فشاری

صافش مستقیم

صافش پذیر

صافش پذیری

صافش چلیپایی

صافش کرانه ای

صافقه

صافن

صافنات

صافه

صافون

<hr> برابر پارسی : گلگیرکار، پخکار

برابر پارسی : گلگیرکار، پخکار

صافکار

<hr> مترادف صافکاری : پرداخت، ترمیم

مترادف صافکاری : پرداخت، ترمیم

صافکاری

<hr> مترادف صافی : خالص، بی غش، ناب، پاکیزه، زلال، زلالی، فیلتر، همواری، ترش بالا <hr> برابر پارسی : پالایه، پاکیزه، پاک و روشن

مترادف صافی : خالص، بی غش، ناب، پاکیزه، زلال، زلالی، فیلتر، همواری، ترش بالا برابر پارسی : پالایه، پاکیزه، پاک و روشن

واژه های حرف "ص" - فرهنگ فارسی