نسخۀ پخش

نسخۀ پخش پرده عریض

نسخۀ پیش پخش

نسخۀ کار

نسخۀ کارگردان

نسخۀ گردانده

نسر

نسر طایر

نسر واقع

نسران

نسرم

نسرکان

نسری

نسرین

نسرین نوش

نسط

نسطور

نسطوری

نسطوریوس

نسع

نسغ

نسف

نسفان

نسفه

نسفی

<hr> مترادف نسق : انتظام، ترتیب، تنسیق، نظم، وضع، تنبیه

مترادف نسق : انتظام، ترتیب، تنسیق، نظم، وضع، تنبیه

نسق

نسق بند

نسق بندی

نسق شامی

نسق شدن

نسق چی باشی

نسق کردن

نسق یمانی

نسقچی

نسقچی گری

<hr> مترادف نسل : آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد، ریشه، دوره، عصر <hr> برابر پارسی : دودمان، تبار، تخمه، نژاد

مترادف نسل : آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد، ریشه، دوره، عصر برابر پارسی : دودمان، تبار، تخمه، نژاد

نسل

نسل ادهم

نسل فرزندی

نسل فرزندی اول

نسل فرزندی دوم

<hr> برابر پارسی : پشت درپشت

برابر پارسی : پشت درپشت

نسلا بعد نسل

نسلی

نسم

<hr> مترادف نسمه : دم، نفس، بنده، عبد، روان، روح، انسان

مترادف نسمه : دم، نفس، بنده، عبد، روان، روح، انسان

نسمه

نسن

<hr> مترادف نسناس : آدم نما، دیوسار، دیوسان، غول، گوریل <hr> برابر پارسی : دیو مردم، میمون آدم نما، بد زاد، دیوخوی

مترادف نسناس : آدم نما، دیوسار، دیوسان، غول، گوریل برابر پارسی : دیو مردم، میمون آدم نما، بد زاد، دیوخوی

نسناس

<hr> مترادف نسنجیده : غیرمنطقی، غیرمعقول، کورکورانه، نااندیشیده، ناسنجیده <hr> متضاد نسنجیده : سنجیده، معقول

مترادف نسنجیده : غیرمنطقی، غیرمعقول، کورکورانه، نااندیشیده، ناسنجیده متضاد نسنجیده : سنجیده، معقول

نسنجیده

نسنجیده گفتن

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ن" - فرهنگ فارسی