واکنشگاه زاینده

واکنشگاه شبکه ای

واکنشگاه غشایی

واکنشگاه فراگرمایی

واکنشگاه نوبتی

واکنشگاه هسته ای

واکنشگاه گرمایی

واکنشگر

واکنشگر الکترون دوست

واکنشگر هسته دوست

واکنشگرهای ناب

<hr> مترادف واکه : باصدا، مصوت، واکدار <hr> متضاد واکه : هم خوان

مترادف واکه : باصدا، مصوت، واکدار متضاد واکه : هم خوان

واکه

واکه افزایی

واکه گشت

واکوفتن

واکَند

واکۀ افزوده

واکۀ دوگانه

واکۀ ساده

واکۀ سه گانه

واکۀ مرکب

واکی کلا

<hr> مترادف واگذار : ترک، تسلیم، تفویض، رها، صرفنظر، ول

مترادف واگذار : ترک، تسلیم، تفویض، رها، صرفنظر، ول

واگذار

واگذار شدن

واگذار کردن

واگذاردن

واگذاردنی

واگذارده

واگذارنده

<hr> مترادف واگذاری : انتقال، تحویل، ترک، تسلیم، تفویض، رهایی، سپردن، وقف

مترادف واگذاری : انتقال، تحویل، ترک، تسلیم، تفویض، رهایی، سپردن، وقف

واگذاری

واگذاری 1

واگذاری 2

واگذاری امتیاز فنّاوری

واگذاری بسامد رادیویی

واگذاری راداری

واگذاری هواگَرد

واگذاشتن

واگذاشته

واگرا

واگرایی

واگرایی جنوبگان

واگرایی مسیرها

واگردان

واگردان بسامد

واگردان فاز

واگردانی

<hr> مترادف واگشت : بازگشت، رجعت، مراجعت <hr> متضاد واگشت : عزیمت

مترادف واگشت : بازگشت، رجعت، مراجعت متضاد واگشت : عزیمت

واگشت

واگشت 1

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "و" - فرهنگ فارسی