پاتیمار

پاتین

<hr> برابر پارسی : سُرِش

پاتیناژ

پاجا

پاجاشیار

پاجامه

پاجوش

پاجوش برداری

پاجوش دهی

پاخته

پاخر

پاخرسیان

پاخسه

پاخوره

پاخورۀ برنج

<hr> مترادف پاد : پادزهر، ضد، مخالف، حامی، دارنده، نگهبان، اورنگ، تخت، سریر

مترادف پاد : پادزهر، ضد، مخالف، حامی، دارنده، نگهبان، اورنگ، تخت، سریر

پاد

پادآماج

پادآماج خورشیدی

پادآنزیم

پادار

پاداری

<hr> مترادف پاداش : اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه، کابین، مهر

مترادف پاداش : اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه، کابین، مهر

پاداش

پاداش بازگردانی

پاداش تسریع

پاداش دادن

پاداش ده

پاداش دهنده

پاداش غذایی

پاداش نیک

پاداش نیکو

پاداشت

<hr> مترادف پاداشن : اجر، انعام، پاداش، پاداشت، جزا، مزد

مترادف پاداشن : اجر، انعام، پاداش، پاداشت، جزا، مزد

پاداشن

پادافراه

پادافره

پاداُزوننده

پاداُکسنده

پاداُکسندۀ زنجیره شکن

پاداُکسندۀ غیرلکه زا

پاداُکسندۀ لکه زا

پادباد

پادباد درّه

پادباد کوه

پادبادسو

پادباریون

پادبسامان ها

پادبَر

پادبَری

پادتاب

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "پ" - فرهنگ فارسی