پرستوی دریایی نوک زرد حقیقی

پرستوی دریایی پیشانی سفید

پرستوی دریایی کاکلی بزرگ

پرستوی دریایی کاکلی کوچک

پرستوی دریایی گونه سفید

پرستک

پرستیدن

پرستیدنی

پرستیده

پرستیز

<hr> مترادف پرستیژ : اعتبار، تشخص، حیثیت، شخصیت، نفوذ

مترادف پرستیژ : اعتبار، تشخص، حیثیت، شخصیت، نفوذ

پرستیژ

پرسخا

پرسخان

<hr> مترادف پرسخن : بگو، پرچانه، پرحرف، روده دراز، وراج <hr> متضاد پرسخن : کم حرف، کم سخن

مترادف پرسخن : بگو، پرچانه، پرحرف، روده دراز، وراج متضاد پرسخن : کم حرف، کم سخن

پرسخن

پرسخنی

پرسر

پرسرخسیان

<hr> مترادف پرسش : استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سؤال، سراغ، مواخذه <hr> متضاد پرسش : پاسخ، جواب

مترادف پرسش : استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سؤال، سراغ، مواخذه متضاد پرسش : پاسخ، جواب

پرسش

پرسش آری ـ نه ای

پرسش مرجع

پرسش نامه باو

پرسش نامه بسامد غذا

پرسش نامۀ باورهای ولع مدار

پرسش نامۀ شب خواری

پرسش نامۀ صارت

پرسش واژه

پرسش کردن

پرسش که ـ چه دار

پرسشنامه

پرسشگان

پرسشگاه

پرسفن

پرسق

پرسلاو

پرسم

پرسناژ

پرسنده

پرسندگی

<hr> مترادف پرسنل : اعضا، عضو، کادر، کارمند <hr> برابر پارسی : کارکنان

مترادف پرسنل : اعضا، عضو، کادر، کارمند برابر پارسی : کارکنان

پرسنل

پرسنگ

<hr> مترادف پرسه : تفرج، راه پیمایی، سیر، گردش، گشت | ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتم پرسی، بیمارپرسی، تفقد، عیادت <hr> متضاد پرسه : عیش

مترادف پرسه : تفرج، راه پیمایی، سیر، گردش، گشت | ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتم پرسی، بیمارپرسی، تفقد، عیادت متضاد پرسه : عیش

واژه های حرف "پ" - فرهنگ فارسی