دیکشنری تخصصی

abandoned goods

abandoned meander

abandoned mine

abandoned well

abandoned working

abandonment notice of

abandonment of action

abandonment of operations

abandonment pressure

abandons

abassi

abat chauvee

<hr> سایبان کوچک عمران : کلاهک دودکش بخارى

سایبان کوچک عمران : کلاهک دودکش بخارى

abat vent

<hr> معنی : کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، بزور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن <hr> معانی دیگر : فروکش کردن، کم کردن یا شدن، کاهش یافتن، (حقوق) خاتمه دادن، اب گرفتن از فلز، خیساندن چرم، غصب یاتصرف عدوانی، تنزل

معنی : کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، بزور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن معانی دیگر : فروکش کردن، کم کردن یا شدن، کاهش یافتن، (حقوق) خاتمه دادن، اب گرفتن از فلز، خیساندن چرم، غصب یاتصرف عدوانی، تنزل

abate

<hr> معنی : کاهش، جلو گیری، تنزل، تخفیف <hr> معانی دیگر : فروکش، تسکین، مبلغ کاسته شده، (حقوق) خاتمه ی دعوی یا مزاحمت، تخ‹فیف، غصب

معنی : کاهش، جلو گیری، تنزل، تخفیف معانی دیگر : فروکش، تسکین، مبلغ کاسته شده، (حقوق) خاتمه ی دعوی یا مزاحمت، تخ‹فیف، غصب

abatement

abatement of action

abatement of nuisance

abatement of taxes

<hr> معنی : سد درختی <hr> معانی دیگر : نظ سد درختی

معنی : سد درختی معانی دیگر : نظ سد درختی

abatis

abattior

abattis

abattre

<hr> معنی : دور از محور <hr> معانی دیگر : خارج از محور، فرا محوری، پشتی، (سینما) دور از محور، بجز محوری، لنگ، abaxile : گ

معنی : دور از محور معانی دیگر : خارج از محور، فرا محوری، پشتی، (سینما) دور از محور، بجز محوری، لنگ، abaxile : گ

abaxial

abaxial or abaxile or abaxile

abba mantle cloth

abbe refractometer or abbe or abbe

abbot cox process

abbotsford

<hr> معنی : مختصر کردن، کوتاه کردن <hr> معانی دیگر : مخفف کردن، خلاصه کردن

معنی : مختصر کردن، کوتاه کردن معانی دیگر : مخفف کردن، خلاصه کردن

abbreviate

abbreviated a

abbreviated absorption

<hr> معنی : مخفف، اختصار، کوته سازی، تلخیص <hr> معانی دیگر : کوتاه سازی، کوته نوشت، مخفف سازی، خلاصه، متن مختصر شده، ملخص

معنی : مخفف، اختصار، کوته سازی، تلخیص معانی دیگر : کوتاه سازی، کوته نوشت، مخفف سازی، خلاصه، متن مختصر شده، ملخص

abbreviation

abbreviations

<hr> معنی : الفبا، کتاب الفبا، پایه کار، مبدا کار <hr> معانی دیگر : (معمولا جمع) الفبا، اصول، مقدمات، مبانی، سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبااست

معنی : الفبا، کتاب الفبا، پایه کار، مبدا کار معانی دیگر : (معمولا جمع) الفبا، اصول، مقدمات، مبانی، سه حرف اول الفبای انگلیسی که نماینده حروف الفبااست

abc inventory classificationr

<hr> مقطع عمودی خاک متشکل از سه لایه (خاک خوب، خاک رس، سنگ)، نیمرخ خاک با افق های مشخص سه گانه

مقطع عمودی خاک متشکل از سه لایه (خاک خوب، خاک رس، سنگ)، نیمرخ خاک با افق های مشخص سه گانه

abc soil

abc system

abderaz formation or abderaz or abderaz

abderdeen angus

abderthalden drying apparatus

<hr> معنی : ترک گفتن، واگذار کردن، تفویض کردن، محروم شدن، کناره گیری کردن، استعفا دادن <hr> معانی دیگر : (از سلطنت) کناره گیری کردن، دست برداشتن، صرفنظر کردن، عاق کردن، از ارث محروم کردن، استعفا کردن یا دادن، (مسئولیت) سلب کردن، از عهده ی خود برداشتن، تفوی­ کردن، محروم کردن ازارک

معنی : ترک گفتن، واگذار کردن، تفویض کردن، محروم شدن، کناره گیری کردن، استعفا دادن معانی دیگر : (از سلطنت) کناره گیری کردن، دست برداشتن، صرفنظر کردن، عاق کردن، از ارث محروم کردن، استعفا کردن یا دادن، (مسئولیت) سلب کردن، از عهده ی خود برداشتن، تفوی­ کردن، محروم کردن ازارک

abdicate

abdig

<hr> معنی : شکم، بطن <hr> معانی دیگر : (مهره داران) بخش داخلی بدن از سینه تالگن خاصره

معنی : شکم، بطن معانی دیگر : (مهره داران) بخش داخلی بدن از سینه تالگن خاصره

abdomen

abdominal breathing

abdullah kani

<hr> عمود بر درازای کشتی، عمود بر درازای کشتی واقع در وسط و پهلوی کشتی

عمود بر درازای کشتی، عمود بر درازای کشتی واقع در وسط و پهلوی کشتی

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی