دیکشنری تخصصی

casagrande

casagrande of ap apparatus

casagraunde piezometer

<hr> معنی : ابشار، ابشاری، ابشیب، ابشار کوچک، بشکل ابشار ریختن <hr> معانی دیگر : آبشار پله پله، آبشیب، شرشره، (مانند آبشار پله پله یا آبشیب) سرازیر شدن، (پی در پی) فرود آمدن، شریدن

معنی : ابشار، ابشاری، ابشیب، ابشار کوچک، بشکل ابشار ریختن معانی دیگر : آبشار پله پله، آبشیب، شرشره، (مانند آبشار پله پله یا آبشیب) سرازیر شدن، (پی در پی) فرود آمدن، شریدن

cascade

cascade amplifier

cascade amplifier klystron

cascade connection

cascade continuous reactor

<hr> کنترل ابشاری کنترل ابشاری

کنترل ابشاری کنترل ابشاری

cascade control

cascade decay

cascade dequence

cascade drop

cascade elements

cascade fall

cascade fold

cascade overflow design

cascade reaction

cascade spillway

cascade spillway or stepped spillway or stepped spillway

cascade system

cascade voltage doubler

cascade weir

cascaded carry

cascadia

cascading

cascading function

cascading glacier

cascading menu

cascading style sheet

cascading style sheets

cascading windows

cascadite

cascaje

cascajo

cascalho

cascandite

cascode

cascode amplifier

<hr> معنی : جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام، حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد کردن، پوشاندن، در صندوق یاجعبه گذاشتن <hr> معانی دیگر : نمونه، شان، باره، سرگذشت، وضع، مراجع، مشتری، شخص مورد بررسی، (در دادگاه و غیره) دعوی، ادعا، ادعا نامه، شکایت قانونی، موضوع، مدارک یا شواهد قانع کننده، ادعا یا تعقیب قانونی، (دستور زبان) حالت، (خودمانی) تحت نظر گرفتن (به ویژه به منظور سرقت)، (امریکا- عامیانه) آدم عجیب و غریب، شخص غیر عادی، (امریکا - عامیانه) عشق زودگذر، دل ربودگی، دان، گنجانه، صندوقه، پوشش، پوشینه، پوشه، حقه، قفسه، روکش، رویه، جفت، دوتا، چارچوب، در گنجانه (یا جعبه یا روکش و غیره) گذاشتن، در خود جادادن، روکش کردن، (چاپ) گاس، گاسه، گارسه، کیف، موقعیت، vt در صندوق یاجعبه گذاشتن

معنی : جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام، حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد کردن، پوشاندن، در صندوق یاجعبه گذاشتن معانی دیگر : نمونه، شان، باره، سرگذشت، وضع، مراجع، مشتری، شخص مورد بررسی، (در دادگاه و غیره) دعوی، ادعا، ادعا نامه، شکایت قانونی، م

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی