دیکشنری تخصصی

chrome color

chrome diopside

chrome dye

chrome iron ore

chrome leather black

chrome magnesit brick

chrome mica

chrome mordant method

chrome plated

chrome printing colour

chrome tannage

chrome vanadium steel

<hr> (شیمی) زردینه ی کروم (کرومات سرب به فرمول pbcro4)

(شیمی) زردینه ی کروم (کرومات سرب به فرمول pbcro4)

chrome yellow

<hr> علوم هوایى : الیاژى شامل اهن نیکل کرم براى ساختن ترموکوپل هاى با حرارت زیاد

علوم هوایى : الیاژى شامل اهن نیکل کرم براى ساختن ترموکوپل هاى با حرارت زیاد

chromel

chromferide

<hr> (رنگ هر شی در مقایسه با رنگی که به عنوان معیار گزیده شود) متن رنگ، رنگتابی، جلا، فام نمایی

(رنگ هر شی در مقایسه با رنگی که به عنوان معیار گزیده شود) متن رنگ، رنگتابی، جلا، فام نمایی

chrominance

chrominance carrier reference

chrominance channel

chrominance channel bandwidth chrominance bandwidth

chrominance demodulator

chrominance modulator

chrominance primary

chrominance signal

chrominance subcrrier chrominance carrier subcarrier

chromitite

<hr> معنی : کروم، کرومیوم، فلزی سخت وخاکستری رنگ <hr> معانی دیگر : (شیمی) کروم، کرومیم (نشان آن: cr، وزن اتمی: 51/996، عدد اتمی: 24، نقطه ی ذوب: 1875c، نقطه ی جوش: 2680c)

معنی : کروم، کرومیوم، فلزی سخت وخاکستری رنگ معانی دیگر : (شیمی) کروم، کرومیم (نشان آن: cr، وزن اتمی: 51/996، عدد اتمی: 24، نقطه ی ذوب: 1875c، نقطه ی جوش: 2680c)

chromium

chromium plating

<hr> مخفف: chromolithograph، پیشوند: رنگ، رنگیزه، رنگدانه، فام، - گون [chromosome] (پیش از واکه: chrom-)

مخفف: chromolithograph، پیشوند: رنگ، رنگیزه، رنگدانه، فام، - گون [chromosome] (پیش از واکه: chrom-)

chromo

chromocratic

<hr> رنگزا، فامزا، دانه های رنگی گیاهان، رنگ پذیری گیاهان

رنگزا، فامزا، دانه های رنگی گیاهان، رنگ پذیری گیاهان

chromogen

chromogene

chromogenic reagent

chromometer colorimeter

<hr> (زیست شناسی ـ یاخته یا بخشی از یاخته که به آسانی رنگ بشود) رنگ دوست، رنگ پذیر، باسانی رنگ شونده، رنگ دوست

(زیست شناسی ـ یاخته یا بخشی از یاخته که به آسانی رنگ بشود) رنگ دوست، رنگ پذیر، باسانی رنگ شونده، رنگ دوست

chromophil

chromophor

<hr> (شیمی) هر دسته از مواد شیمیایی که هنگام ترکیب شدن با چیزهای دیگر تولید رنگ یا رنگیزه می کنند، رنگسازه، گروه رنگی ملکول، عامل رنگی ملکول

(شیمی) هر دسته از مواد شیمیایی که هنگام ترکیب شدن با چیزهای دیگر تولید رنگ یا رنگیزه می کنند، رنگسازه، گروه رنگی ملکول، عامل رنگی ملکول

chromophore

chromophoric system

<hr> معنی : کروموسوم، رنگین تن <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) رنگین تن، کروموزوم، فامتن

معنی : کروموسوم، رنگین تن معانی دیگر : (زیست شناسی) رنگین تن، کروموزوم، فامتن

chromosome

chromosomes

chromosphere

chromphyllite

<hr> گاهشماری،گاهشناسی، مخفف:، وابسته به گاهشماری یا گاهشناسی

گاهشماری،گاهشناسی، مخفف:، وابسته به گاهشماری یا گاهشناسی

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی