دیکشنری تخصصی

cifalon

cigar shaped mountain

<hr> معنی : ریشه دار، مژه دار، مژگان دار <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: hair shirt، مژکدار، پرزچه دار، مویچه دار (رجوع شود به: ciliated) (cilia هم می گویند)، مودار

معنی : ریشه دار، مژه دار، مژگان دار معانی دیگر : رجوع شود به: hair shirt، مژکدار، پرزچه دار، مویچه دار (رجوع شود به: ciliated) (cilia هم می گویند)، مودار

ciliate

ciliated cell

ciliated or cilia or cilia

<hr> معنی : پر، مژه، تاژک، مویچه <hr> معانی دیگر : رودخانه ی سیمارون (در ایالات نیومکزیکو و آرکانزا - امریکا)، مفرد واژه ی: cilia

معنی : پر، مژه، تاژک، مویچه معانی دیگر : رودخانه ی سیمارون (در ایالات نیومکزیکو و آرکانزا - امریکا)، مفرد واژه ی: cilia

cilium

cill

cilla

<hr> computer input microfilm کامپیوتر : تکنولوژى که مستلزم بکارگیرى یک دستگاه ورودى براى خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر مى باشد computer integrated manufacturing کارخانه کاملا "اتوماتیک

computer input microfilm کامپیوتر : تکنولوژى که مستلزم بکارگیرى یک دستگاه ورودى براى خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر مى باشد computer integrated manufacturing کارخانه کاملا "اتوماتیک

cima

ciminite

cimmerian orogeny or cimmerian or cimmerian

cimoled earth

cimolite

cinch mark

cinch marks

cincinnatian

<hr> معنی : خاکستر، زغال نیم سوز، خاکستر کردن، سو زاندن <hr> معانی دیگر : (در کوره ی فلزکاری) تفاله ی سنگ معدنی، سرباره ی کوره ی بلند، روباره، (آتشفشان) گدازه ی سفت شده، سخت گدازه، زغاله، (چوب یا زغال و غیره) نیم سوز، سوخته (ولی خاکستر نشده)، (در آتش خاموش و غیره) ذرات نیم سوخته، خاکه، زغال سوزان (ولی بدون شعله)، زغال گرفته، زغال سرخ، (در جمع) خاکستر، خاکستر زغال یا چوب، (نادر) نیمسوز کردن، زغال کردن، (با زغال و چوب نیم سوز) پوشاندن

معنی : خاکستر، زغال نیم سوز، خاکستر کردن، سو زاندن معانی دیگر : (در کوره ی فلزکاری) تفاله ی سنگ معدنی، سرباره ی کوره ی بلند، روباره، (آتشفشان) گدازه ی سفت شده، سخت گدازه، زغاله، (چوب یا زغال و غیره) نیم سوز، سوخته (ولی خاکستر نشده)، (در آتش خاموش و غیره) ذرات نیم سوخته، خاکه، زغال سوزان (ولی بدون شع

cinder

cinder ashes

cinder coal

cinder cone

cinder flow

cinder land

cinder wool

cinders

cindery

<hr> پیشوند: سینما [cinecamera]

cine

<hr> عمران : دوربین فیلم بردارى

عمران : دوربین فیلم بردارى

cine camera

cine cita

cine club

cine fil

cine film

cine film running time

cine panoramic

cine pop

cine projector

cine seers

cine voice conversion

<hr> (noun) (فرانسه) کسی که در سینما و ساختن فیلم سینمایی دست دارد، فیلمساز، فیلم پرداز (noun) (فرانسه) علاقمند به هنر سینما، سینما دوست

(noun) (فرانسه) کسی که در سینما و ساختن فیلم سینمایی دست دارد، فیلمساز، فیلم پرداز (noun) (فرانسه) علاقمند به هنر سینما، سینما دوست

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی