دیکشنری تخصصی

coal dust explosion

coal equivalent

<hr> (انگلیس - معدن) رگه ی زغالسنگ

(انگلیس - معدن) رگه ی زغالسنگ

coal face

<hr> معنی : گاز زغال سنگ <hr> معانی دیگر : گاز زغالسنگ (که از تقطیر زغالسنگ به دست می آید)، گاز زغال سنگ گاززغال سنگ

معنی : گاز زغال سنگ معانی دیگر : گاز زغالسنگ (که از تقطیر زغالسنگ به دست می آید)، گاز زغال سنگ گاززغال سنگ

coal gas

coal gasification

coal gravel

coal land

<hr> (کان شناسی) رگه های زغالسنگ، بستر زغالسنگی، طبقات زغال خیز

(کان شناسی) رگه های زغالسنگ، بستر زغالسنگی، طبقات زغال خیز

coal measures

coal measures unit or coal measures or coal measures

coal mining methods

coal pipe

coal plant

coal plough

coal rank

coal reserves or coal reserve or coal reserve

coal seam

coal smut or coal blossom or coal blossom

<hr> قطران زغالسنگ (آبگونه ی غلیظ و سیاه که از تقطیر زغالسنگ به دست می آید و در صنعت کاربردهای زیاد دارد)، قیرزغال سنگ

قطران زغالسنگ (آبگونه ی غلیظ و سیاه که از تقطیر زغالسنگ به دست می آید و در صنعت کاربردهای زیاد دارد)، قیرزغال سنگ

coal tar

coal tar dye

coal tar epoxy resin

coal tar pitch

coal washing

coalecence

coalecent

<hr> معنی : انعقاد، بهم امیختگی <hr> معانی دیگر : بهم امیختگی، انعقاد

معنی : انعقاد، بهم امیختگی معانی دیگر : بهم امیختگی، انعقاد

coalescence

coalescer

<hr> معنی : ناحیه ذغالخیز <hr> معانی دیگر : ناحیه ذغال خیز، کان زغال سنگ، ناحیه زغال خیز

معنی : ناحیه ذغالخیز معانی دیگر : ناحیه ذغال خیز، کان زغال سنگ، ناحیه زغال خیز

coalfield

<hr> زغالسازی (فرآیند تبدیل مواد گیاهی به زغالسنگ طی زمان های طولانی)

زغالسازی (فرآیند تبدیل مواد گیاهی به زغالسنگ طی زمان های طولانی)

coalification

coalification break or coalification or coalification

coalingite

<hr> (گیاه شناسی) به هم فشرده، منقبض، هم کشیده، بهم فشرده، تنگ، دارای شکم تنگ ومنقب­

(گیاه شناسی) به هم فشرده، منقبض، هم کشیده، بهم فشرده، تنگ، دارای شکم تنگ ومنقب­

coarctate

<hr> معنی : ناهنجار، درشت، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، زبر <hr> معانی دیگر : درشت دانه، نتراشیده و نخراشیده، غیر دقیق، لچر، پست، نامرغوب، بی نزاکت

معنی : ناهنجار، درشت، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، زبر معانی دیگر : درشت دانه، نتراشیده و نخراشیده، غیر دقیق، لچر، پست، نامرغوب، بی نزاکت

coarse

coarse acquisition or ca or ca

coarse aggregate

coarse aggregates

coarse bed loads

coarse cherty

coarse chrominance primary

coarse clay

coarse control

coarse crossbred

coarse data

coarse end

coarse file

coarse fragments

coarse grain

<hr> دارای دانه خشن، ناصاف، زبر، درشت درشت بافت، خشن، زمخت، زبر، زمخت، درشت بافت

دارای دانه خشن، ناصاف، زبر، درشت درشت بافت، خشن، زمخت، زبر، زمخت، درشت بافت

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی