دیکشنری تخصصی

jivan mukta

jivatma

jixianite

jnana

jnanendriya

joaquinite

<hr> <b>معنی</b> : کار، امر، ساخت، شغل، ایوب، دلالی کردن، مقاطعه کاری کردن <hr> <b>معانی دیگر</b> : (انجیل)، دخش، ورزه، انجام کار (یا وظیفه یا قرارداد)، مقام، موقعیت شغلی، سمت، پیشه، (عامیانه) تبهکاری، سرقت، کار خلاف، (عامیانه) قضیه، رویداد، موضوع، ماجرا، چیز، کار کنتراتی، مقاطعه، کارچاق کنی، مزدکاری، بنکداری، کار قراردادی انجام دادن، مقاطعه کردن، کار چاق کردن، مقاطعه ی عمده پذیرفتن (و به مقاطعه کاران فرعی واگذار کردن)، واسطه کاری کردن، عمده فروشی کردن (از تولیدکننده خریدن و به فروشگاه ها فروختن)، بنکداری کردن، کار سخت، عمل شاق، گول زدن، حقه زدن، بامبول سوار کردن، (انگلیس: عملی که ظاهرا به خاطر منافع همگانی و ملی ولی باطنا به خاطر منافع شخصی انجام می شود) سواستفاده، زد و بند کردن، بند و بست، به مقاطعه دادن، (اسب یا کالسکه و غیره) کرایه کردن یا دادن، (محلی) رجوع شود به: jab

معنی : کار، امر، ساخت، شغل، ایوب، دلالی کردن، مقاطعه کاری کردن معانی دیگر : (انجیل)، دخش، ورزه، انجام کار (یا وظیفه یا قرارداد)، مقام، موقعیت شغلی، سمت، پیشه، (عامیانه) تبهکاری، سرقت، کار خلاف، (عامیانه) قضیه، رویداد، موضوع، ماجرا، چیز، کار کنتراتی، مقاطعه، کارچاق کنی، مزدکاری، بنکداری، کار قراردادی

<hr> تجزیه و تحلیل شغل، فراکافت کار (بررسی کار به خصوصی از نظر کارآیی و تخصص های لازم و وقت گیری و غیره)

تجزیه و تحلیل شغل، فراکافت کار (بررسی کار به خصوصی از نظر کارآیی و تخصص های لازم و وقت گیری و غیره)

job analysis

job card

job centered

job classification

job content

job control language

job control program

job control statement

job cost card

job costing

job definition

job enlargement

job evaluation

job group

job hazards

job hierarchy

job input stream

job knowledge

job management

job name

job number

job order

job order cost system

job order costing

job order costing method

job order costing procedure

job order sheet

job output stream

job planning

job production

job queue

job rating

job safety analysis

<hr> (میزان) خشنودی از شغل خود، رضایت شغلی

(میزان) خشنودی از شغل خود، رضایت شغلی

job satisfaction

job scheduler

job schedulr

job sequence

job shop scheduling

job shop work

job site

job standard

واژه های حرف "j" - دیکشنری تخصصی