دیکشنری تخصصی

lacquering

<hr> معنی : گاز اشک اور، ماده اشک اور <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: lachrymator، lachrymator گاز اشک اور

معنی : گاز اشک اور، ماده اشک اور معانی دیگر : رجوع شود به: lachrymator، lachrymator گاز اشک اور

lacrimator

lacrimatory factor

lacroixite

lactalbumin

<hr> (شیمی) لاکتام (انواع ترکیبات چرخه ای و آلی که دارای nhco بوده و از گرفتن آب کربوکسیل ها به دست می آیند)

(شیمی) لاکتام (انواع ترکیبات چرخه ای و آلی که دارای nhco بوده و از گرفتن آب کربوکسیل ها به دست می آیند)

lactam

<hr> (زیست شناسی) لاکتاز (آنزیمی که لاکتوز را تبدیل به گلوکز و گالاکتوز می کند)

(زیست شناسی) لاکتاز (آنزیمی که لاکتوز را تبدیل به گلوکز و گالاکتوز می کند)

lactase

<hr> معنی : شیر دادن، شیر ترشح کردن، شیر مکیدن <hr> معانی دیگر : شیر آوردن، شیر تراویدن (مثلا پستان مادر)، (شیمی) لاکتات (ملح اسید لاکتیک که دارای بنیان منفی و یک ظرفیتی c3h5o3 است)

معنی : شیر دادن، شیر ترشح کردن، شیر مکیدن معانی دیگر : شیر آوردن، شیر تراویدن (مثلا پستان مادر)، (شیمی) لاکتات (ملح اسید لاکتیک که دارای بنیان منفی و یک ظرفیتی c3h5o3 است)

lactate

lactating cow

<hr> معنی : ایجاد شیر، تبدیل به شیر <hr> معانی دیگر : (در زن و پستانداران ماده) شیرآوری، شیرتراوری، شیردهی

معنی : ایجاد شیر، تبدیل به شیر معانی دیگر : (در زن و پستانداران ماده) شیرآوری، شیرتراوری، شیردهی

lactation

lactation curve

lactation period method

lactation pregnancy cycle

lactenins

<hr> (شیمی) اسید لاکتیک (اسید آلی به فرمول ch3chohcooh که از لاکتوز و شیر ترش و غیره به دست می آید)، اسید لاتیک بفرمول o3 h6 c3

(شیمی) اسید لاکتیک (اسید آلی به فرمول ch3chohcooh که از لاکتوز و شیر ترش و غیره به دست می آید)، اسید لاتیک بفرمول o3 h6 c3

lactic acid

lactic acid bacteria

lactic butter

lactodensimeter

lactofil

lactogen

lactogenesis

<hr> (شیمی) لاکتون (استرهای آلی و حلقوی که از حذف یک ملکول آب از oh و cooh موجود در اسید هیدروکسی به دست می آیند)

(شیمی) لاکتون (استرهای آلی و حلقوی که از حذف یک ملکول آب از oh و cooh موجود در اسید هیدروکسی به دست می آیند)

lactone

lactone coloring matter

lactone dye

lactoperoxidase

<hr> معنی : قند شیر <hr> معانی دیگر : (شیمی) لاکتوز، شیر قند، قند شیر بفرمول o11 h22 c12 که مصرف طبی دارد

معنی : قند شیر معانی دیگر : (شیمی) لاکتوز، شیر قند، قند شیر بفرمول o11 h22 c12 که مصرف طبی دارد

lactose

lactose intolerance

lactron

<hr> معنی : گودی، فاصله، حفره، جای خالی، نقطه ابهام <hr> معانی دیگر : (به ویژه در متن نسخه ی خطی یا نوشتار و غیره) افتادگی، حذف شدگی، از قلم افتادگی، ستردگی، زدش، محفظه

معنی : گودی، فاصله، حفره، جای خالی، نقطه ابهام معانی دیگر : (به ویژه در متن نسخه ی خطی یا نوشتار و غیره) افتادگی، حذف شدگی، از قلم افتادگی، ستردگی، زدش، محفظه

lacuna

<hr> lacunate وابسته به حفره یاجای خالی

lacunate وابسته به حفره یاجای خالی

lacunary

lacunary values

<hr> معنی : زیست کننده در دریاچه، دریاچهای، استخری <hr> معانی دیگر : وابسته به دریاچه

معنی : زیست کننده در دریاچه، دریاچهای، استخری معانی دیگر : وابسته به دریاچه

lacustrine

lacustrine deposit

lacustrine environment

lacustrine limestone

lacustrine sediment

lacustrine soil

<hr> معنی : بند دار، قیطانی، شبکهای، تور مانند <hr> معانی دیگر : وابسته به تور زینتی یا یراق

معنی : بند دار، قیطانی، شبکهای، تور مانند معانی دیگر : وابسته به تور زینتی یا یراق

lacy

ladar

<hr> معنی : نردبان، پلکان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن <hr> معانی دیگر : (مجازی) وسیله ی ترقی، مراحل پله مانند، زینه های فرازین، (انگلیس) دررفتگی (جوراب زنانه)، رجوع شود به: hook and ladder، نردبان، وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود

معنی : نردبان، پلکان، نردبان بکار بردن، نردبان ساختن معانی دیگر : (مجازی) وسیله ی ترقی، مراحل پله مانند، زینه های فرازین، (انگلیس) دررفتگی (جوراب زنانه)، رجوع شود به: hook and ladder، نردبان، وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود

ladder

ladder adder

ladder attenuator

ladder belay

ladder circuit

ladder diagram

<hr> لاروبی که دلوله های آنرازنجیرمانند نردبان می گرداند

لاروبی که دلوله های آنرازنجیرمانند نردبان می گرداند

واژه های حرف "l" - دیکشنری تخصصی